عطار و
سهروردی به عنوان دو بزرگمرد عرصه
عشق و
عرفان دیدگاههای متفاوتی در مورد تقدم و تاخر برخی از کلیات و اصول و مراتب
عرفان داشتهاند. از جمله مسائلی که این دو در مورد آن دو دیدگاه کامال متفاوتی دارند مسئله ی جایگاه
عشق و
معرفت در مراحل سیر و سلوک است.
سهروردی در آثار خود و عطار خصوصا در منطق الطیر صراحتا با دلایل منطقی در مورد جایگاه این دو مقوله صحبت کردهاند. به طور کلی در دیدگاه
سهروردی معرفت بر
عشق مقدم است و در دیدگاه عطار،
عشق بر معرفت. شیخ
فریدالدین عطار نیشابوری، شاعر عاشق و عارف دل سوخته در مقام توصیف وادی
عشق آن را بی پایان میخواند و کسی را که در راه
عشق گام ننهد، سرگردان میشمارد. با اندکی تامل در اشعار وی میتوان دریافت که
عشق او به ذات حق چگونه قرار از وی ربوده و عظمت این عشق، چه شوری در وی پدید آورده که او را در خود غرق ساخته و همه چیز را از او بازستانده و در مقابل، وصال معشوق را به وی ارزانی داشته است. شیخ اشراق در بیان سخن عشق، ذوق اشراقی و بحث برهانی را به هم در می آمیزد و جان و دل خویش را به عقل و
عشق میسپارد و وصول به
عشق جاویدان را جز با رسیدن به شهر جاویدان خرد میسر نمیداند. اما در نگاه شیخ اشراق راه سالک با آغاز
معرفت میشود از در محبت میگذرد و در نهایت به مرحله
عشق میرسد. به تعبیر دیگر،
سهروردی در راه عشق، نردبانی را توصیف میکند که پله اول آن شناخت و معرفت، پله دوم آن محبت و پله سوم آن
عشق است. در حالی که عطار در هفت شهر سیر و سلوک، اول وادی طلب و سپس
عشق و بعدا
معرفت را بیان میکند.