شهر همواره در نزد روشنفکران ، فیلسوفان ، جامعه شناسان و محققان به عنوان پدیده ای نوظهور که انسان را از اصل و ریشه خود دور کرده و او را در چاچوب روابط عقلانی خشک قرار داده و حتی نسبت به انسان نیز رویکردی ابزاری دارد نگاه می کنند. روابط اجتمایی و شیوه امروزین زندگی در فضای شهری از یک طرف و نقش نمادین فضاهای کالبدی در شهر ها از طرف دیگر انسان شهر « محیط » و « دیگران » و « خود » نشین را بیش از پیش نسبت به بیگانه کرده است . در طی دهه های اخیر جنبش ها و مکاتب چندی در عرصه معماری و شهرسازی پیدا شده اند که غالباً ریشه در دیدگاه های فلسفی دارند و شناخت آنها ضروری است . از جمله این مکاتب شهری که در سالهای اخیر وسعت یافته اند و اغلب معماران و شهرسازان حتی الامکان نگاهی بدان ها دارند مکاتب فوتوریسم و
آنارشیسم می باشد. شهرها از یک طرف بر طبق نظریات فوتوریست ها با تاکید بر آینده و نیز پویایی و دینامیسم شهر و ستایش هر چه بیشتر مدرنیسم روز به روز در حال بزرگتر شدن هستند. لازمه پویایی در چنین شهرهایی توجه ویژه به اتومبیل ،ستایش عظمت و جلال پدیده ها و مظاهر صنعت می باشد و از طرف دیگر بر طبق نظریات آنارشیست ها ، شهرهای بزرگ را عامل اصلی تخریب محیط زیست و مرکز دیوانسالاری می داند و گاهی نیز این مکانها را مراکز دیوانه وار و قاتل زندگی می پندارد . نوشته حاضر بر آن است که ابتدا ریشه های فلسفی فوتوریسم و
آنارشیسم را جست و جو کند و سپس جنبه های مختلف هر یک را در حیطه معماری و شهر سازی به بحث بگذارد. در آخر با بررسی دیدگاه های این دو مکتب در باره شهر و تلفیق آنها و استخراج نکات مثبت و مشترک این دو دیدگاه درباره ابعاد کالبدی و ویژگی های ادراکی شهر پایدار به توصیف آن از دریچه نگاه این دو جنبش شهری می پردازیم