معماری پدیده ای است ملموس و واقعیتی است زنده، که انسان به مدد آن پایگاهی در
فضا و زمان پدید می آورد و بدین نحو وجود خویش را معنادار می نماید.پس معماری به معانی وجودی متوجه است. معانی وجودی از پدیده های طبیعی و انسانی و معنوی نشات می گیرند و در قالب نظم و شخصیت به ادراک در می آیند. امروزه انسان سخت نیازمند آن است که معماری را چون پدیده ای ملموس، دوباره به چنگ آورد و نیت نگارش این مقاله چیزی جز پرداختن به آن نیست ؛ فلذا دراین مقاله بر آنیم تا با تاکید محتوایی بر مضامین فرم،
فضا و معماری گامی هر چند کوتاه در این باب برداریم و بدین نحو بتوانیم پاسخگویی نیازهای آنهایی باشیم کهبه دلایل متعددی از جمله مشکلات نظام آموزش، عدم شناخت مفاهیم و... در فرآیند طراحی لنگ می زنند. – - فرم، یکی از مقوله های اساسی
آفرینش معماری به شمار می آید. میزان موفقیت زیبا شناختی تابعی است از میزان موفقیت
فرم در انتقال محتوا. پس می توان فرمرا زبان
فضا دانست ؛ چرا که آنچه را معماران در
فضا میخواهند بیان کنند با توجه به
فرم بیان میکنند.عناصر
فرم و
فضا همراه یکدیگر واقعیت معماری را تشکیل میدهند. وقتی
فضا توسط عناصر تشکیل دهنده
فرم شروع به حبس شدن، محصور شدن، شکلگرفتن و سازماندهی شدن میکند، معماری بوجود میآید. امروزه پدیده ی جالب توجهی در عرصه ی خلق
فضا و
کانسپت به وقوع پیوسته است. داخل ساختمان بعنوان جزئی از پیکره و حجم بنا دیده شده و حجم تنهاپوستهای سامان یافته از بنا بر مقتضیات عملکردی نیست، بلکه از در هم تنیدن سطوح پدید میآید که گاهی نیز همچون نوار مو بیوس از برون بهدرون و از مکانی بهمکان دیگر منتقل میشوند. فضای داخلی ثابت نیست و حرکت جزء جدایی ناپذیر
فضا و کالبد معمارانه است. معماری امروز غرب در پی ساماندهی مفهوم در قالب سطوح است و نه در پی ساماندهی عملکردها در قالب فرم