ژان فرانسوا بودریار یکی از برجسته ترین نظریه پردازان پسامدرنیسم است. میتوان گفت در ایران کمتر از هر نظریه پرداز دیگری در این حوزه شناخته شده است. نظریات بدیع و انتقادهای تند بودریار از ساختار فرهنگی جوامع پساصنعتی، او را به یکی از رک گوترین منتقدان پسامدرنیته تبدیل کرده است. وی ثابت کرده است که چهره ای تأثیرگذار بر نظریه پردازان و هنرمندان پست مدرن بوده است. شاه واژه ی اندیشه ی بودریا، «واقعیت» است، که شاید دیرینه ترین مفهوم در فلسفه ی غرب باشد. تبیین جدیدی که بودریار از پیچیدگیهای واقعیت در زمانهی ما به دست میدهد، هم بسط مارکسیسم است و هم تلفیق آن با نوعی
نشانه شناسی پساساختارگرا. به رغم اینکه تألیفات این متفکر بزرگ به بیست جلد میرسد، متأسفانه تاکنون فقط برخی از آثار اصلی او به زبان فارسی ترجمه شده و این نظریه پرداز برجسته هنوز آنچنان که باید در کشور ما معرفی نشده است. به طور کلی آرا و اندیشه های بودریار متأثر از کارل مارکس، سوسور، فریدریش نیچه، لویی آلتوسر، ژرژ باتای، رولان بارت، مارسل موس و هانری لوفور بوده است. در این مقاله شرحی از نظریه هایی او که راجع به کارکرد رسانه ها در جامعه ی معاصر پرورانده است به دست داده میشود هرچند از وی به عنوان یک متفکر پستمدرن یاد میشود، اما خود بودریار واژه پستمدرن را قبول ندارد و آن را غیرقابل تعریف میداند.