نابسامانی فضاهای شهری ریشه درعدم پاسخگویی مناسب به توقعاتی دارد که درطول تاریخ نسبت به شهرها ایجادشده است معماری و شهرسازی هرملتی بازتاب شرایط ذهنی آن جامعه می باشد معماری مدرن درطراحی تک بناها امکانات فراوانی برای ساکنان ساختمانها فراهم نمود اما وقتی که با رشد جمعیت و موج شهرنشینی مواجه گردید ازقرارگیری کنار هم این ساختمانها ومکعب ها لطمه اصلی به شهروارد گردید تمدن مدرن رفاه محور بوده و طبیعت درآن جایگاه و ارزش ندارد به گونه ای که انسان نسبت به طبیعت نگاه برده وارانه و بهره بردارانه دارد طراحی دقیق و سختگیرانه قاعده کلی جنبش مدرنیسم باعث شده است که خیابانها و فضاهای عمومی جذابیت خود را به عنوان مکانهای تجمع ازدست بدهند رشد بی رویه
شهر وانتخاب کاربریهای داخل آن بدون درنظر گرفتن توان محیط زیست باعث کاشه کیفیت زندگی و ایجادوضعیتی نامتوازن میشود و شهری ناسالم و ساکنین خسته و منفعل را به ارمغان می آورد و الودگی هوا کمبود فضای سبز
شهر را غیرقابل سکونت می نماید درسالهای اخیر وپس ازفروکش کردن تب سبهکهایی که دردهه های اخیر و دردوران بعدازمدرنیسم رواج یافته بودند و توجه به معماری انسان گرا به عنوان تولیدی که باید پاسخگوی نیازهای انسان درابعاد مختلف باشد منجر به شکل گیری رویکردهایی شد که باعنوان پایداری درمعماری مطرح شده است که به هیچ واسطه ای همان مسیری است که معماری بایستی دراینده نزدیک با آن دسترسی پیدا کند