در معماری سنتی ،معماربه طور غریزی در حفظ کیفیت بومی زندگی خود می کوشد،برای این هنرمندان کیفیت بیش از آنکه در قالب مادی ارزیابی شود ،در چگونگی مواجهه با جهان،گذر زمان، همزیستی تنگاتنگ با طبیعت و توجه به وحدانیت بعنوان ویژگی های ذاتی فرهنگ شان خلاصه می شود،همچنین ارزش های بومی و منطقه ای نزد این هنرمندان بسیار پر اهمیت تر از آن است که بتوانند علاقه فزاینده به
جهانی شدن را که به دگرگون کردن زندگی مردم شان می انجامد را در یابند.اما باید توجه داشت در سال های اخیر برخی از این معماران،مسایلی چون سیاست
هویت را در آثار خود بازتابانده اند نه
هویت را،وقتی هنر تحت فشار بازار سرمایه و سیاست قرار گیرد،شکل نوعی
هویت فرهنگی ساختگی به خود می گیرد به این ترتیب این فرایند بیشتر بر تفکر بازار و سیاست که بنا برمصلحت عام عمل می کند مبتنی است نه هویت.این موضوع از آن جهت مورد توجه است که به تضادها و چالش هایی می پردازد که تقابل دو دیدگاه بومی و جهانی را در برمی گیرد.پرسش مهم آن است که توجه به چه مفاهیمی می تواند آثار معماران سنت گرا را در راستای تعامل میان
هویت جهانی و
هویت منطقه ای قرار دهد؟ و همچنین نشان دهد مطلوب بودن برخی از آثار،بر فرایند تعامل معمار
هویت گرا در شرایط
جهانی شدن با پذیرفتن قالب فناوری های نوین و بیان استعاره ای فرم و توجه به بستر طراحی محقق شده است.پژوهش حاضر مبتنی بر روش تحلیل محتوایی است ، در این روش نخست با روش کمی نظریه های موجود در مورد
هویت گرایی ایرانی ،اسلامی در آثار منتخب که درآن ها
نگرش سنتی و
هویت گرا قابل مشاهده است مورد تحلیل قرا خواهد گرفت،سپس با بررسی نشانه های موجود در این نمونه ها به تحلیل یافته ها می پردازیم.