امروزه مسکن بعنوان اصلی ترین و ضروری ترین نیاز جامعه بشری به صورت ویژه و خاص مورد توجه مدیران و دست اندرکاران این حوزه قرار دارد. افزایش تقاضا جهت احداث واحدهای مسکونی جدید براساس آخرین متدها و جدیدترین مصالح از سویی و تحولات شگرف و غیرقابل باور در زمینه های فنی و شهرسازی از سوی دیگر ، روز به روز انتظارات و توقعات شهروندی را جهت ایجاد فضاهای زیستی و سکونتی که برآورد کننده همه نیازها و رفاهیات آنها باشد را بالا برده است.آنچه مسلم است اینکه ساختار کالبدی شهرها متأثر از جریانات طبیعی ، اجتماعی و اقتصادی بتدریج دچار تغییر و فرسودگی گردیده و ضرورت بازسازی و نوسازی آنها در طول ادوار مختلف احساس گردیده است. در مناطق مرکزی شهرهای بزرگ بافتهایی شکل گرفته اند که عمدتاً بدلیل نوع مصالح و نازل بودن کیفیت ساخت آنها شرایط لازم را جهت ایجاد یک زندگی امن ، آسوده و مرفه را نداشته و همین موضوع باعث گردیده بسیاری از ساکنین اصیل و بومی علی رغم وابستگی های زیاد و صرفاً بدلیل ضعفهای ساختاری و کارکردی در این محلات و عدم تأمین نیازهای حداقلی خود، با مهاجرت از این بافتها زمینه استقرار ساکنین غیربومی را بجای خود فراهم ساخته و به دلیل ایجاد مسائل خاص اجتماعی، تشدید در تخریب و فرسودگی این بافتها را موجب گردند.در این مقاله سعی شده است که ابتدا با آسیب شناسی مسئله به ضرورت نوسازی و بهسازی بافتهای فرسوده شهری از ابعاد اجتماعی ، اقتصادی و کالبدی پرداخته و سپس مشکلات ، موانع و نارسائیهای پیش روی مدیران شهری بویژه در زمینه های حقوقی ، اجرایی و قانونی بررسی و در خاتمه راهکارها و پیشنهادات لازم که بخشی از آن مبتنی بر تجربیات نویسنده در طول دوران مدیریت در این حوزه می باشد ارائه و بر اساس نتایج حاصله ، راهکارهایی جهت تسریع در روند بازسازی و نوسازی بافتهای فرسوده که امروز بعنوان یک ضرورت و نیاز ، ذهن و فکر مدیران را به خود مشغول ساخته ارائه گردد.