در سال های اخیر با توجه به رشد روز افزون و وسعت تغییرات روش های آموزشی سازگار نمودن بستر یادگیری با تمامی جوانب نیازهای یادگیرنده در کانون توجه متخصصین آموزش قرار گرفته است دلیل توجه به این بحث این است که شیوه های طراحی آموزشی و نیز محیط فیزیکی یادگیری به سبب ساختار خود می تواند تعاملات و فرایند یادگیری را تقویت و یا تضعیف نماید از آنجا که تعاملات مداوم انسان ها با یکدیگر و با منابع طبیعی و نیز الگوهای سازنده گرا به جای الگوهای عینیت گرا جوهره نظام های آموزشی نوین امروز و فردا را تشکیل می دهند این اعتقاد وجود دارد که رویکردهای جدید نیازمند حرکت پویایی و کار گروهی دانشجویان است از این رو تعریف نیازها و چگونگی سازمان دهی بستری که چنین نحوه یادگیری در آن قابلیت ظهور داشته باشد از اهمیت ویژه ای برخوردار است هدف نوشتار حاضر بررسی و شناخت و تحلیل چنین محیط های آموزشی و باز شناسی دلایل ضرورت استفاده از این متد اموزشی است این پژوهش جزو پژوهش های کاربردی نظری است که در آن پژوهشگران با استفاده از روش های توصیفی تحلیلی سعی در رسیدن به پاسخ دارد و به منظور جمع آوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و اسنادی بهره برده شده است در انتها آنچه پژوهشگران به آن رسیدند این نکته است که
آموزش معماری به طور طبیعی با آموزش های معلم محور دانشگاهی که منبعث از طراحی آموزشی عینیت گراست تناسبی ندارد به همین دلیل پیروی از روش های معمول دانشگاهی نمی تواند برای آموزش طراحی معماری مناسب باشد