اکنون که چندین سال از ورود به سده 12 را پشت سر می گذاریم، تحولات جهانی، تکثر فزاینده تکنولوژی، جهانی سازی ،رقابت فزاینده بر سر منابع و بازار، تنوع دربازار نیروی کار، فاصله فراوان و گسترده بین مناطق توسعه یافته و در حال توسعه، جامعه امروزپیوسته دچار تحول و دگرگونی برای زیستن درچنین محیط متغییر و بی ثباتی نیاز به کارکنان و مدیران خلاق است. اینکه سازمانها باید نگرش را در اذهان مدیران و کارکنان خود بوجود آورند، امروزه سازمانها نمی توانند با دل بستن به توان بالای تولیدی و اجرای چند طرح خلاقانه بر رقبای کوچک فائق آیند. تمام موفقیتها و پیشرفتهای فرد و سازمان در گرو اندیشه پویا و موثر ، ازپیچیده ترین و عالی ترین جلوه های اندیشه انسان، تفکر خلاق اوست. ما هم اکنون وابستگی فزاینده بین افراد، سازمانها ،جوامع و ملتها را تجربه می کنیم. موفقیت با این شرایط و موقعیت، مستلزم تغییر در فعالیتها ، وظایف سازمانی و چگونگی اداره و رهبری سازمانها است . شرایط اجتماعی در گذشته و حال محتاج مدیریت بوده و خواهد بود . کسی میتواند مدیر باشد که با استفاده ازابزارهای موجود اعم از سخت افزار و نرم افزار مجموعه ای را به اهداف از پیش تعیین شده برساند. یک مدیر برای دستیابی به اهداف خود باید برنامه ریزی داشته باشد زیرا کسی بدون برنامه فعالیت خود را شروع کند قطعا موفق نخواهد شد ، برای اینکه برنامه ریزی با موفقیت انجام شود ، باید دارای بینش و درک لازم از محیط درون و بیرون خود را داشته باشد در بستر تئوری آشوب، پویایی های غیرخطی، دیگر فرایندهای پیچیده رهبران عصر حاضر، نیازمند سه نقش خلاق رهبری یعنی هنرمند اجتماعی،
نوآوری فرهنگی و بینش معنوی هستند که مستلزم الگوهای: تفکر جدید، در برگیرنده ارزشها، دیدگاهها و شایستگیهای رهبری برای هدایت سازمانها و شکوفایی استعدادهای بالقوه کارکنان است