یادگیرنده بودن امروزه برای یک سیستم سازمانی به صفتی آرمانی تبدیل گشته که برای رسیدن به سرآمدی میبایست از آن گذر کرد . این موضوع در دهه اخیر باعث جلب اهتمام جدی متخصصان مدیریت در پژوهش حول چنین محوری شده است . دستیابی بدین صفت خود ملزم به نصب سیستمهای همچون مدیریت دانش و سیستمهای پایش و حل مسأله در یک سازمان میشود . مهمترین واحد یک سازمان یادگیرنده، در وهله اول حسگرهای آن هستند تا پردازش و تصمیم گیری بر پایه راداری مطمئن انجام گیرد . در سالهای اخیر بحث سیستمهای سنجش عملکرد به منظور راهبری هوشیارانهتر یک سازمان بهسوی اهداف تعیین شده، شکلی جدیتر به خود گرفته است؛ ایجاد ابزاری تا بدان وسیله مدیران بتوانند بین وضعیت موجود و برنامه آرمانی تحلیل شکاف را در حالی دریابند که در آن گلوگاه به خوبی نشان داده شده باشد . اما ارائه یک مدل کاربردی در یک سازمان وسیع اما موقت جهت اجرای یک پروژه عمرانی در سطح ملی، ملاحظات و تطبیقسازیهای ویژهای را میطلبد . پروژهها به دلیل تغییرات سریع و محاط بودن در محیطهای متلاطم، همواره با مسائلی منحصربفرد و کمتر قابل پیشبینی مواجه میشوند که کمبود منابع و بهویژه زمان، وجوب سرعت تشخیص مسأله و یافتن بهترین پاسخ را دوچندان مینماید . در استانداردهای مرتبط با مدیریت پروژه، الزاماتی برای این امر ارائه گردیده، اما مجال تدوین نسخه بومی و مشروح برای هر پروژهای به طراحان سیستم
مدیریتی، بسته به شرایط و مقتضیات آن پروژه موکول شده است . در این تحقیق با نگاهی بر تکنیکهای رایج و مرتبط در سازمانهای پروژه محور، مدلی به منظور سنجش و بهبود عملکرد برای پروژههای عمرانی ارائه شده است؛ همچنین در این تحقیق ارتباط فرآیندها و جایگاه هر یک از اجزاء مدل بر اساس الزامات اسانداردهای موجود مرور میشود .