رشد روزافزون جمعیت شهری و توسعه شهر که پیامد آن گسترش بیرویه نواحی مسکونی، تجاری، صنعتی و غیره بوده است و در کنار آن دستیابی بشر به تکنولوژی و امکانات بیشتر، هرچند آسایش و رفاه بیشتری را برای بشر به ارمغان آورده است؛ اما این امر باعث جدایی انسان از تاریخ و سرنوشت نسل های قبلی، درنتیجه دوری و جدایی از فضاهای موزه گردیده است. از آنجایی که موزه ها در واقع یک مکان آموزشی فرهنگی محسوب می شوند می توان با برگزاری نمایش ها و ارائه فیلم های آموزشی انیمیشنی و پاسخ گویی به سوالات مخاطبان آموزش های لازم برحسب موضوع موزه و ایجاد یک فرهنگ غنی در نسل های بعدی را در دستور کار قرار داد؛ از طرفی امروزه شاهد تغییر نگرش مردم، به عنوان مهم ترین موضوع طراحی معماری، به سوی معنویات، کیفیت درکنار کمیت و معناگرایی در کنار تمام مزیت های کمی گرای پیشین می باشیم. این نگرش ( معماری و طراحی حسی ) در طول زمان در طراحی ها لحاظ می شده اما نام های گوناگونی بسته به مقتضیات زمان و مکان بر آن نهاده شده است، در صورتیکه این معماری بی زمان و بی مکان است. در این راستا برآن شدیم اصول
معماری حسی را در
طراحی موزه ها وارد کنیم تا هم خود کالبد موزه و هم موضوع اصلی آن برای مخاطب با تمام حواسش ( حس لامسه، بینایی، چشایی، بویایی، شنوایی ) قابل درک بشود و در نهایت پس از بازدید از فضاهای موزه آموزش های اولیه به ضمیر ناخودآگاه فرد انتقال داده شود.این نوشته رویکردی کیفی دارد و در چارچوب نظریه برخواسته از داده ها تبیین شده است. روش جمع آوری اطلاعات آن از طرق میدانی و اسنادی ( به شیوه مطالعات کتابخانه ای ) بوده است.