سایه بعنوان حقیقت اشیاء که بر اثر تابش
نور قابل درک است را میتوان به صورت یک قضیه بنیادی بیان نمود: جهان
سایه حقیقت است جهان به عنوان
سایه حق است . برای انکه حقیقت را دریابیم بایدبه
سایه ان که جهان هستی است بنگریم و انچه از
حق برای ما اشکار خواهد شد ، که
سایه ی ان برای ما به نمایش می گذارد پس لازمه ی وجود
سایه به
ذات صاحب
سایه متصل است و نوری که
سایه از آن تمایز می یابد علاوه بر آن به مکانی نیاز دارد تا محسوس شود که اگر چنین نبود معقول در
ذات باقی می ماند.با تغییر منبع
نور سایه نیز تغییر خواهد نمود واین امر نمایانگر حرکت به سمت فعلیت است.از آنجا که انسان خود بخشی از جهان است ،بدلیل آنچه در ضمیر خود می یابد در موقعیتی قرار می گیرد که می تواند برای رسیدن به آسایش به سمت ایجاد
سایه می رود واین تغییر تدریجی در حرکت از سوی
نور به سوی تاریکی برای همه موجودات مفید می باشد. در این مقاله سعی شده تا به این پرسش که چگونه می توان مفهوم
سایه را در هنر ومعماری تفسیر نمود پرداخته شده است .