در متون عرفانی برخلاف آنچه در فلسفه مدرن، بحث زیبایی به صورت مستقل از هنرها مطرح می شود. این تلقی که زیبایشناسی همواره نسبتی با هنر دارد، در متون عرفانی وجود ندارد و این مباحث کاملا از هم مستقل هستند. به این جهت کهزیبایی از نظر عرفا مختص به هنرها نیست؛ چرا که همه موجودات از نظر آنها زیبا هستند و زیبایی صفتی نیست که مخصوصبه گونه ای از هنرها باشد. در حقیقت یک تکرار و حشو زاید است؛ چرا که هنر خود به خود با این دیدگاه زیبا هست (fine arts)کلمه زیبا در تعبیر هنرهای زیبا و لازم نیست به آن صفت زیبا را اضافه کرد. در این زمینه یک جهت اصلی وجود دارد که مسیله زیبایی در عرفان اسلامی بحثی وجودی است؛ اما هنر به معنای امروزیاش امری کاملا سوبژکتیو است.نوعی تفکر و معرفت به زیبایی در
هنر اسلامی نهفته است که با آنچه در دوره مدرن از قرن 18 مطرح بود، تفاوت اساسی دارد.مبانی و مبادی هنر و زیبایی در اسلام، به طور کلی عرفانی و تابع نگرش معنوی مسلمین به حقیقت و هستی، آدم و عالم است.این مبادی تفاوت اساسی و اصولی با مبادی هنر مدرن دارد و ورود به آن تنها از طریق عرفان اسلامی و انس با آن امکان پذیراست.حکمت در
عرفان اسلامى نیز حایز اهمیت بوده و مباحثى پیرامون آن مطرح شده است ((مراد عارفان و اهل ذوق از حکمت،توجه به آثار صنع الهى و تفکر و اندیشه در نعم تهاى الهى و موجودات است تا شهود عرفانى کامل حاصل گردد . [...]، عبداللهانصارى گوید: اما حقیقت
حکمت ، شناختن کارى است سزاى آن و بنهادن چیزى است بر جاى آن چیز و شناختن هر کسدر قالب آن کس)) (سجادی، 1379، ج2، 326 ). ((حکمت از نظر ابن عربى، شناخت آفات نفس وشیطان است و گویند:
حکمت ذاتا شناخت حق و غیره است از جهت عمل به آن))، (سعیدى، 1387، 291).