قرنهاست که
قصه و قصهگویی زبان مشترک مردم برای انتقال معانی و ارزشهای اخلاقی و فرهنگی از نسلی به نسل دیگر بوده است؛ زیرا دامنه مخاطبانش وسیعتر و قدرت نفوذش بیشتر است. در
قصه به ویژه
قصه های قرآنی، عنصر واقعیت در کنار حقیقت موج می زند. به این معنا که
قصه های قرآنی ناظر به واقعیت هایی است که رخ داده و خداوند از طریق گزارش این واقعیت ها، حقایقی را برای انسان روشن می سازد. هر چند که داستان نویس یا داستان گو از طریق داستان، حقایقی را تبیین می کند، ولی عنصر سرگرمی در آن موج می زندو عناصر حقیقت و واقعیت، تنها برای پیوند و ایجاد هم ذات پنداری مورد بهره برداری قرار می گیرد.
قرآن کریم در طرح داستان ها و به خصوص داستان های انبیا از سبک و اسلوب های خاص و منحصر به فردی بهره جسته است و همین روش های بدیع بوده که داستان های
قرآن را جاذبه و شکوهی خارق العاده بخشیده و هر یک از داستان ها را به صحنه تجلی فضایل اخلاق و ارزش های متعالی تبدیل کرده است. این مقاله کوشیده است وجوه امتیاز و تفاوت قصص قرآنی را با قصههای بشری به اختصار بررسی کند. هدف از انجام این تحقیق آشنایی بیشتر با
قصه های قرآنی و جنبه های مختلف آن است.