بررسی و مطالعه تاریخ
معماری ما را به یک سری اصول ثابت و ماندار می رساند که همواره در طول حیات
معماری با آن عجین بوده است. در واقع می توان آنها را جزء ذات
معماری به شمار آورد. رابطه
معماری با
سازه آن از این نوع است. مطالعه
معماری معاصر و باستان گویای این مطلب است که هر گاه
سازه با
معماری یکی شد و به صورت مکمل هم دیگر عمل کرد به میزان نیازی به مطلوبیت نزدیک و هنگامی که این دو از یکدیگر دور شدند هدف نیز چندان حاصل نیامد. در دوران معاصر با پیشرفت تکنولوژی ساخت و ساز و با آمدن مصالح نوین و گوناگون قابلیت های بسیار زیادی برای توسعه و خلق فضاهای معمارانه تر که روح زمان خود را بهتر به منصحه ظهور برساند به وجود آمده است. این امکانات و پیشرفت ها سبب شده است معماران در خلق تقریبا هر نوع فرمی دستشان باز باشد و محدودیت های گذشته که معمار را وادار به ابتکار و خلاقیت می کرد از پیش پا برداشته شود. با این وجود آنچه که ما امروز به عنوان
معماری معاصر شاهد آن هستیم چندان تناسبی را بین این پیشرفت های تکنولوژیک و
معماری نشان نمی دهد و حتی گهگاه این پیشرفت ها نه تنها باعث خلق فضاهای معمارانه تر و اصیل تر نشده که در مورادی سبب انحراف آن از مسیر اصلی خود نیز شده است. برای بهره گیری از این امکانات باید رابطه بین
معماری و این عناصر را بهتر شناخت. بنابراین در این مقال با اشاره به نمونه هایی در تاریخ معاصر و باستان ایران و جهان در پی یافتن رابطه
سازه و
معماری در مسیر تاریخ
معماری هستیم تا تاکیدی بر ضرورت پیوند این دو در حرفه و صنعت ساختمان و
معماری کرده باشیم.