امروزه اندیشمندان و صاحب نظرا ن علوم مختلف علاقه مندند که درباره ماهیت دانش زیرمجموعه خود به مطالعه و تحقیق بپردازند و ماهیت دانش و حوزه علمی مورد علاقه خود را شناسایی و تعریف نمایند، ارتباط و تعامل آن را با علوم دیگرر مورد توجه قرار داده و یک چارچوب نظری منسج و یکپارچه برای دانشزیرمجموعه خود پایه ریزی نمایند . شواهد و دلایل کافی و قانع کننده ای وجود دارد که نشان می دهد آن ها با انجام مطالعات فلسفی قصد دارند مفروضات پایه ای، مفاهی بنیادی و روش های جزیی و کلی دانش زیرمجموعه خود را تعریف کنند و به رسالت یا ماموریت اصلی آن نایل شوند . آن ها نیر می دانند بدونبرخورداری از ی چنین نگرش و رویکرد اساسی قادر نخواهند بود علت وجودی آن را تشخیص دهند . این رویکرد پدیده تازه و ناشناخته ای نیست و نزدی به چندین قرن است که توجه اندیشمندان و صاحب نظران علوم مختلف را به خود جلب کرده است . فرانسیس بیکن، فیلسو ف نامدار انگلیسی و بنیانگذار فلسفه تجربیجزو نخستین افرادی بود که کوشید با توسل به فلسفه و مطالعات فلسفی، مفروضات، مفاهی و روش های علوم نوین را صورتبندی و تعریف نماید . 1 بیکن عقیده داشت که هدف عل تهذیب انسان و هدایت او در مسیر سعادت و خوشبختی است . 2 بنابراین، میتوان استدلال کرد تا وقتی که ی اندیشمند و صاحبنظر بهماهیت علی زیر مجموعه خود پی نبرد و نقاط ضعف و قوت آن را تشخیص ندهد، نمی تواند امیدوار شود که درباره قالب و محتوای آن، درست اظهار نظر نماید و نخواهد توانست بره پسرش ها و ابهامات مطرح شده پیرامون آن دانش پاسخ گوید . در این مقاله کوشش شده است که رو شها، مفروضات پایه ای و مفاهیاسآسی بازاریابی اجتماعی شناسایی شوند و مورد بررسی و مداقه قرار گیرند . علاوه بر این، در این است . یعنی بازاریابی اجتماعی مقاله، هدف ما شناخت محتوایی و تبیین مفهومی اصطلاح به دنبال آن هستی که دانش بازاریابی اجتماعی را با دید فلسفی مورد بررسی قرار دهید . همچنین سعی کرده ای که از ی رویکرد بنیادینو زیربنایی به حوزه بازاریابی اجتماعی بنگریم.