یکی از مهمترین آرمانهای جامعه، تربیت فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی دانشآموزان است. در این رابطه سوال این است که مدارس ما برای تربیت فرهنگی ،اجتماعی ، اقتصادی و در نهایت برای تحقق هدف های توسعه گرایانه چگونه عمل میکنند . زمانی که مدرسه نزد جامعه مقبولیت داشته باشد، انتظارات و توقعات به سمت بهبود کیفیت پیش خواهد رفت و تلاش ها و سرمایه گذاری ها به خاطر افزایش بهره وری آن یعنی تامین نیازهای فوری و آتی جامعه مشروعیت خواهد داشت. مهندسی ارزش در آموزش و پرورش به همین منظور موضوعیت پیدا میکند و ملاحظات اقتصادی در برنامه ریزی های آموزشی و درسی مورد توجه قرار میگیرند. مردم به نقشه ای حیاتی آموزش و پرورش در جنبه های مختلف فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی وقوف کامل ندارند و بدین جهت کمتر نگران مشکلات آموزش و پرورش در مقایسه با سایر مسایل زندگی خود هستند و تا دادن جایگاه در خور و شایسته به آموزش و پرورش در خانواده و جامعه راه زیادی در پیش دارند. نظام آموزشی هر کشوری به دست معلمان آن کشور شکل گرفته و سامان مییابد. در این میان هر اندازه سطح دانش، توانایی، مهارت، تخصص و تعلق سازمانی آنان بالاتر باشد، آن نظام موفق تر، پویاتر و موثرتر خواهد بود.
معلم کارگزار اصلی تعلیم و تربیت و روح نظام آموزشی هر کشوری است و با کوشش خردمندانه او است که اهداف متعالی نظام آموزشی کشور محقق میشود و آنچه کودکان، نوجوانان و جوانان در مدرسه کسب میکنند، متاثر از خصوصیات، کیفیات، شایستگی های علمی، فرهنگی؛ دینی، تربیتی،اجتماعی، اخلاقی و معنوی معلمان است. بیتردید
معلم در دگرگونی نظام آموزشی به اندازه کل عوامل نظام نقش دارد و اثرگذار است، به گونه ای که میتوان سطح دانش، توانایی و کیفیت علمی هر کشور را از سطح دانش، توانایی، کیفیت و مهارت معلمان آن کشور تشخیصداد.