بررسی تطبیقی نسبت نظریه و واقعیت در ریالیسم انتقادی و حکمت و اندیشه اسلامی
Publish place: The 2nd International Conference and the 4th National Conference on Management Studies and Humanities in Iran
Publish Year: 1396
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 472
This Paper With 12 Page And PDF Format Ready To Download
- Certificate
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
IICMO04_314
تاریخ نمایه سازی: 29 فروردین 1397
Abstract:
یکی از مسایل مهم روششناسی علم مسیله ارتباط نظریه با واقعیت است. مکاتب مختلف فلسفی درباره ارتباط نظریه با واقعیت، متناسب با مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی خود، رویکردهای متفاوتی اتخاذ کرده اند. در مقاله پیش رو، نسبت نظریه و واقعیت در رویکرد ریالیسم انتقادی و حکمت و اندیشه اسلامی به صورت تطبیقی بررسی شده است. از منظر ریالیسم انتقادی واقعیت به نحوی مستقل از ما و معرفت یا ادراک ما از آن وجود دارد. عالم را فقط بر پایه منابع مفهومی موجود میتوان درک کرد اما منابع مفهومی تعیین کننده ساختار خود عالم نیستند. مشاهده نه عاری از نظریه و نه تعین یافته نظری بلکه حامل نظریه است. اما بر این دیدگاه نقدهایی وارد است، از جمله اینکه تعمیم نادرست تاثیر شرایط و روابط اجتماعی در محتوای علم موجب از میان رفتن ارزش معرفتی و جنبه حکایت گری و کاشفیت معرفت در ریالیسم انتقادی است که با اصلی ترین مبنای این مکتب یعنی وجود جهان مستقل از معرفت، ناسازگار است. همچنین اگر همواره مفاهیم گذشته قالب هایی هستند که به ادراکات جدید شکل میدهند، در این صورت هرگز معرفت و ادراک جدیدی نباید پیدا شود که هیچ تناسبی با مفاهیم گذشته نداشته و بلکه متضاد و مخالف با آنها باشد، در حالی که آنچه رخ میدهد خلاف این امر است. از دیدگاه حکمت اسلامی واقعیت امری ذو مراتب و داری سطوح است که واقعیت های حسی، عقلی و شهودی را دربر میگیرد، از این رو واقعیت فقط به امور مادی تقلیل نمی یابد. آنچه که در حکمت اسلامی به عنوان معیار ثبوتی صحت و سقم نظریه مورد اتفاق فیلسوفان مسلمان است، چیزی است که هم مبتنی بر تجرد اصل اندیشه، و هم مبتنی بر توسعهی جهان هستی و تعمیم آن به عالم طبع و مثال و عقل باشد و آن این که اندیشه مطابق با نفس الامر باشد. براساس دیدگاه حکمت اسلامی، دسته ای از نظریه ها از منبع مشاهده و استقرا برمی خیزد و بر اصولی اثبات نشده بنا می شوند. این دسته نظریه ها نتیجه ای جز ظن و گمان ندارند و دایم در معرض تغییر و تحول قرار دارند. هر نظریه ای از اجزای گوناگونی همچون اصول موضوعه و مفاهیم تشکیل شده است که با ملاک مستقل ارزیابی می شوند و همه ی آن بخش ها را نمی توان تحت آزمون قرار داد
Keywords:
Authors
مریم ایزدخواستی
عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور خوزستان
حسین حاج محمدی
دکتری فلسفه علوم اجتماعی