در ایران جهش سریع باروری، از اواسط سالهای 1360 ، و کوچک شدن بعد خانوار و سپس تحول روابط بین زوجین، از یک سو، و بین والدین و فرزندان، از سوی دیگر، را بدنبال داشت. بعلاوه بسط وسیع موسسات آموزشی به اثرات پسران و دختران جوان که در اواخر سالهای 1350 متولد شده بودند اجازه داده تا نه تنها به آموزش دسترسی پیدا کنند بلکه تحصیلات خویش را برای یک دوره طولانی ادامه دهند. بدین ترتیب سن در اولین ازدواج جوانان این نسل رو به افزایش گذاشت و بتبع زمان همزیستی آنان با والدینشان را طولانی تر کرد. در دهه سالهای 1370، حضور این جوانان تحصیلکرده مجرد در خانواده برای اولین بار سطح سوادشان از سطح سواد والدین و بویژه سطح سواد پدرشان بالاتر بود بر روابط خانوادگی مبتنی بر قوانین پدرسالارانه تأثیر بسزایی داشت. بدان معنی که از آن پسران بر سر هرم قدرت قرار نمی گیرند و روابط بین والدین و فرزندان بیشتر بر روی گفتگو و اقناع و یا گاهی اوقات بر روی اختلاف و درگیری بنا می شود. این تغییر و تحول مهم در بستر خانواده سرچشمه مشارکت نوین جوانان در عرصه سیاسی کشور می باشد. برای بررسی این فرضیه و تعیین صحت و سقم آن از نتایج آمارگیری بر روی خصوصیات اجتماعی و اقتصادی خانوار 1380 که بر روی 7000 خانوار شهری و روستایی انجام گرفته است بهره خواهم گرفت بویژه پاسخ جوانان 29-15 ساله مجرد که خانواده به پرسشهای متفاوت در ارتباط با وضعیتشان در محیط خانوادگی و اجتماعی اجازه خواهد داد تا خطوط اصلی مشخصه اجتماعی و فرهنگیشان را ترسیم کرده و شاخصهای مهمی که تمایل آنان را به گشایش فضای سیاسی نشان می دهد را معرفی نمایم