با مرور گذرا بر تحقیقات و مطالعات انجام گرفته به نظر می آید که اندیشه
باختین ونظرگاه وی در دوره معاصر غریب واقع شده است و تا اواخر دهه80 مورد توجه شایانی واقع نشده است. اهمیت
باختین با منطق گفتگویی او رخ مینماید. از نظر او پیش نیاز منطقی و شرط لازم برای هرگونه گفتگو )دیالوژیسم( باور به حضور چندین صدا، ایده و آواست و برای
باختین نیز تنوع زبان های متفاوت و فرض وجود چندین صدا مترادف با پذیرش ایده ها و ایدیولوژی های متفاوت است. برای
باختین کارناوال های سده میانه دست افزاری برای انتقاد از وضع موجود )تکصدایی( بود و
باختین آشکارا بر مهمترین ویژگی آنها یعنی چند صدایی و پلورالیسم آوایی تاکید می کند. او شاید برای نقد وضع موجود اجتماعی و سیاسی دوران خودش ادبیات را بهانه می کند و با در تقابل دادن دو نوع ژانر ادبی ، یعنی ژانر ادبی رسمی و رمان، به نقد روزگار خود می پردازد. در مقاله حاضر پس از بررسی زمینه و زمانه الگوی فکری باختین، به روش توصیفی- تفسیری،
تک صدایی و
چندصدایی در
نظریه ادبی او مورد واکاوی قرار گرفته و این نتیجه حاصل شده که رمان، گتار روزمره و عامیانه به طور کلی زبان غیررسمی، بستر
چندصدایی است که میتواند در برابر تکصدایی قدرتهای مطلقه مقاومت نماید و ابزاری برای گفتگو و آزادی باشد