از قرن هجدهم مفهوم
زیبایی بیشتر جنبه روانشناسانه به خود گرفت.
زیبایی در ارتباط با ادراک دیده شد وبیننده جزئی از این مجموعه به حساب آمد.سلیقه، احساس وادراک در علم
زیبایی شناسی راه یافتند. به این ترتیب زیباشناختی در قرن بیستم به صورت فلسفه ودانش تمامی نمودهای
زیبایی شد.احساس
زیبایی بعنوان یکی از انگیزه های آدمی ، وادراک
زیبایی حاصل فرآیند ادراک آدمی است . در این مقاله تلاش براین است که مفهوم
زیبایی بعنوان انگیزه اصلی آدمی عوامل موثر بر ادراک
زیبایی ودر نهایت اندازه گیری آن وجایگاه آن در معماری مورد بررسی قرار گیرد.طرح یا روان بنۀ ادراکی، زیر بنای مکانیزم ادراکی است که در بازشناسی وادراک یک کلمه یا یک نقش مهمی ایفا می کند. یک طرح ادراکی، بنا به زمینه ای که در آن ادراک صورت می پذیرد، قبل از این که اطلاعات حاصل از پیامهای حسی به مکانیزمهای ادراک برسند، کم وبیش سیستم ادراکی را مهیا می سازد. چنین آماده سازی برای مکانیسمهای ادراکی، موجب نگرش ادراکی می شود.مفهوم نگرش ادراکی به معنای وسیع آن، در تمام اعمال ورفتار آدمی اعم از حرکتی، ذهنی، عاطفی وروابط اجتماعی ظاهر می شود.عبارت است از سازمانی که خصوصیات اجزا تشکیل دهنده یا فرایندهای جزئی به تمامی کل آن « شکل کلی » مفهوم گشتالت یا سازمان بستگی دارد.به عبارت دیگر، یک شکل یا هیات کلی، سازمان متشکلی است که نمی توان آن را مانند مجموعه ای از عناصر پهلوی هم دانست، زیرا کیفیتی دارد که در هیچ کدام از عناصر تشکیل دهنده آن وجود ندارد. تغییر در یکی از این عناصر شکل کلی آن را تغییرمی دهد. این شکل کلی دارای قوانین وقواعد سازمان یابی ادراکی است که اساس نظریه گشتالت را بیان می کند. به نظر این مکتب، ادراک ما از اشیا وامور خارج از وجود خود به صورت شی واحد ویک کل، صورت می گیرد.در این قسمت تلاش براین است که جز، انواع وتعداد آن، چگونگی ارتباط آنها با هم ونظم دهی جز وکل بحث شود. وحاصل این فرآیند همان مفهوم
زیبایی وزیبایی شناختی است.