در فردای دوران مخرب مدرنیسم در شهرسازی و در دهه 1980 تعداد زیادی از معماران و شهرسازان آمریکایی در ارتباط با فرسودگی و زوال مراکز شهری و افزایش توسعه مبتنی بر اتومبیل نگران و ناراضی بودند. درسال های پایانی دهه ی 1980و ابتدای دهه ی1990 این نارضایتی منجر به ظهور نهضت
نوشهرگرایی شد. هدف
نوشهرگرایی تغییر شکل در همه ی جوانب توسعه ی مکانی و اجتماعی بوده است بطوریکه اثرات کار آن ها در منطقه و
محله قابل شناسایی می باشد. بر این اساس
نوشهرگرایی آمیزه ای از انگاره های رشدهوشمند، مخالفت با توسعه پراکنده و تقویت شهرسازی پایدار و حمل و نقل محور است. بازگشت به الگوی سنتی محلات در کانون توجه
نوشهرگرایی قرار دارد. در این مسیر رویکردهای مختلفی برای کاهش اثرات منفی اتومبیل ها بر محلات مسکونی ارایه شده است. آرام سازی ترافیک به عنوان رویکرد متاخر در این زمینه شامل سه رهیافت عرصه مشترک، مناطق با سرعت 30 و
وونرف می باشد. در طراحی به روش پهنه امن خانگی (وونرف) از طریق کاربست عناصر فیزیکی، مسیر عبور ومرور سواره برای افزایش سرعت اتومبیل ها سخت می گردد. کاربست این روش در محلات با مزایا و معایبی همراه است که از جمله مزایای آن عبارتند از: کاهش وابستگی انسان به اتومبیل،کاهش آلودگی های زیست محیطی، افزایش فرهنگ پیاده روی و دوچرخه سواری، فراهم آوردن امکانات نشستن، گفتگو کردن و بازی کودکان، افزایش حضور مردم در خیابان و در نتیجه بهبود تعاملات و زندگی اجتماعی. در این مقاله ابتدا به بررسی پیشینه و اصول بکارگرفته شده در نهضت
نوشهرگرایی و رویکرد پهنه امن خانگی و اهداف و مشخصه های هریک برمبنای مطالعات اسنادی پرداخته شده است. سپس اصول طراحی محلات در دو رویکرد مذکور در قالب نظام های کالبدی، حرکت و دسترسی، منظرشهری و عرصه ی همگانی، زیست محیطی، کاربری و نظام اجتماعی به صورت تطبیقی مقایسه می شود. در نهایت تفاوت ها و اشتراکات عمده این دو رویکرد به عنوان نتیجه ی این پژوهش ارایه می گردد.