در دنیایی به سر می بریم که انگاره های مادی بر تمام وجوه
زندگی انسان غالب شده است؛ تملک حقوقی، اولین نسبت در راستای ایجاد پیوند بین
انسان و فضاست. تنزل
زندگی انسانی تا حد نیازهای جسمانی، از بین رفتن حس تعلق، جدایی افراد از یکدیگر، کمبود تعاملات اجتماعی و بسیاری موارد دیگر، نشانه های
زندگی امروزین است. چنانچه به گفته نوربرگ شولتز، بسیاری از مردم احساس می کنند که
زندگی شان بی معنا است و از خود بیگانه شده اند. این همان چیزی است که هایدگر با واژه بی خانمانی تعبیر می کند. این بی معنایی یا بی خانمانی، در پدیده های مختلف، از جمله
معماری تاثیر گذاشته است و در تمامی محصولات معماری، خانه، از همه بی خانمان تر شده است. شاید به دلیل آنکه بیش از هر کالبد دیگری با
زندگی انسان مرتبط است؛ از آن تاثیر می پذیرد و بر آن موثر است. این نوشتار بر آن است تا با شناخت هرچه بیشتر مفهوم خانه، راهی برای گذر از این بی خانمانی بیابد. در این راستا با موضوعاتی نظیر مفهوم
سکونت و چیستی
خانه به موضوع نزدیک شده و در پس آن با مطرح نمودن قرایت های مختلف نسبت به خانه، به قرایت خود از این مفهوم می پردازد. در این قرایت،
خانه تنها یک کالبد نیست بلکه یک کیفیت زیست انسانی است که به
زندگی وی شکل می دهد.
خانه همواره انتهای خط
زندگی و نشانگر ظواهر آن نیست؛ بلکه شروع
زندگی است، آغاز کننده نوع دیگر زیستن و متعالی بودن.