بررسی شیوع اختلال سلوک و عوامل مرتبط با آن در بین دانش آموزان ( مطالعه موردی: دبیرستان های شهرستان نمین)

Publish Year: 1397
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 854

This Paper With 22 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

ESPCONF04_082

تاریخ نمایه سازی: 6 بهمن 1397

Abstract:

اختلال سلوک، الگوی رفتاری مداوم و مزمنی است که در آن حقوق اساسی دیگران و یا هنجارهای اجتماعی و اصول عمده متناسب با سن زیر پا گذاشته می شود (پورافکاری، 1370 ). به عبارت دیگر اختلالات سلوکی به دسته ای از واکنش های سازگاری و سلوک اطلاق می شود که ممکن است به صورت آشفتگی های رفتار اجتماعی از قبیل جیب بری، کیف ربایی، دزدی، خلاف کاری های جنسی و پرخاشگری ظاهر شوند. زمینه: این مطالعه جهت ارزیابی شیوع اختلال سلوک و عوامل مرتبط با آن در دانش آموزان دبیرستانی شهر نمین اردبیل در سال 1397 انجام شده است. روش ها: آزمودنی های این پژوهش 100 نفر بود که از میان دانش آموزان مقطع متوسطه شهرستان نمین اردبیل به روش نمونه گیری چندمرحله ای تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بوده است. نتایج با نرم افزار SPSS 21 و آزمون آماری مجذور کای اسکویر تجزیه و تحلیل شد. نتایج: فرضیه اول: به نظر می رسد بین اختلال سلوک با متارکه و طلاق والدین رابطه معناداری وجود داردبین متارکه والدین و اختلال سلوک دانش آموزان رابطه ی آماری معناداری برقرار است. بنابراین فرض صفر رد و فرض محقق تایید می گردد. بر اساس یافته و ضریب فی (Phi) میزان این برابر 0/467 می باشد. فرضیه دوم : به نظر می رسد بین وضعیت اختلالات روانپزشکی والدین با اختلال سلوک در بین افراد مورد مطالعه رابطه معناداری وجود دارد. بنابراین رابطه ی آماری معنی داری بین این دو متغیر وجود ندارد. بنابراین فرض صفر ( مبنی بر عدم وجود رابطه) تایید و فرض محقق( مبنی بر وجود رابطه) رد می شود. فرضیه سوم: به نظر می رسد بین اختلال سلوک و میزان فوت والدین و پایه تحصیلی دانش آموز ارتباط معنادار آماری وجود دارد. بنابراین فرض صفر تایید و فرض محقق رد می شود و نمی توان فوت والدین را دلیلی بر اختلال سلوک دانش آموزان دانست. ضریب فی هم با مقدار 0/069 و سطح معنی داری 0/489 از لحاظ آماری معنی دار نیست.

Authors

مهریار ندر محمدی

دکترای روانشناسی بالینی، استادیار روانشناسی دانشگاه اردبیل، ایران

غلامعلی دهقانی

کارشناسی ارشد روانشناسی گرایش (بالینی)، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل، ایران