مدیران در اجرای برنامه های تجاری، از توان انتخاب راهبردهای مختلف مدیریتی برخوردار هستند که هر یک از این روش ها منجر به ایجاد جریانهای نقدی متفاوتی خواهد شد. گاهی اوقات مدیران به دلایل مختلف (برای مثال در پاسخ به معیارهای کوتاه مدت نگر ارزیابی عملکرد)، در انتخاب راهبردهای ارزش آفرین شرکت، به جای تمرکز بر اهداف بلندمدت و خلق بیشترین ارزش مورد انتظار از طریق انتخاب بهترین راهکار، به راهکارهایی روی می آورند که عملکرد کوتاه مدت آنها را بهبود بخشد و این مهم، زمانی به موضوعی پرچالش و مسیله ساز مبدل می شود که چنین انتخابی از سوی مدیران، به هزینه کاهش ارزش مورد انتظار شرکت در بلندمدت منجر شود و تاثیر نامطلوبی بر عملکرد آینده شرکت بگذارد. در مقایسه با شرکت هایی که به طور منظم پیش بینی کوتاه مدت ارایه می دهند، شرکت های با پیش بینی بلندمدت سود، ROA پایین تری دارند و از نوسانات بازدهی پایین تری نیز برخوردار هستند. سرمایه گذاران از طریق سودهای گزارش شده و بررسی اجزای سود؛ یعنی اقلام تعهدی و جریان نقدی عملیاتی، بازده های آتی سهام شرکت ها را پیش بینی می کنند. در این پیش بینی، سرمایه گذاران بی تجربه ای هستند که عوامل تاثیرگذار در پیش بینی صحیح بازده آتی از جمله نقش پایداری اقلام تعهدی را مد نظر قرار نداده، یا برآورد اشتباهی از آن دارند که واکنش نادرست آنها را به دنبال دارد.