دنیای امروز دنیای بی ثباتی ارزش هاست . هیچ معیار ثابتی برای اینکه بگوییم این اثر خوب است یا بد وجود ندارد . نسبیت در ارزشها ، کثرت گرایی در معیارهای ارزشی و شکاکیت در مباحث هستی شناسی و انسان شناسی را بدنبال آورده است . اینها در حالی است که پیامبران ، حکما و مصلحین جهان همه یک اصل کلی را بیان کرده اند و آن اینکه یک حقیقت جامع جهانشمول و مدبر بر هستی حاکم است و باید ها و نباید ها ، زشتی ها و زیبایی ها و همه مبانی و معیارهای مبتنی بر ذات و فطرت انسان است . گمان می رود آنچه راه حل جامعه طوفان زده کنونی ما باشد ، تکیه بر ارزشهای ثابت و پیروی از
هنر آرمانگرا است تا هم هنرمند به کمال برسد و هم مخاطب رشد کند . انسانی که قدرت انتخاب ندارد مثل کف و خاشاکی روی آب با هر جریانی در سطح ، به این سو و آن سو کشیده می شود . چنین شخصی چون جهت گیری اساسی و معنایی در کارش ندارد ؛ از جوشش پنداشتها ی اصیل از درون خود محروم است و تبدیل به یک مقلد می شود . نداشتن قدرت انتخاب عموما ریشه در ناتوانی در دستیابی به یک هویت مستقل دارد . بنابراین در این مقاله به بررسی حسن شناسی و
زیبایی شناسی می پردازیم و در این راستا
زیبایی شناسی و فلسفه ی زیبایی در شرق و غرب را بررسی کرده و در انتها
زیبایی شناسی معماری را بررسی کرده و
زیبایی شناسی را از منظر اسلامی بررسی کرده تا به سوالهای زیر پاسخ داده شود :-معیار ما امروزه برای ارزشگذاری زیبایی چیست ؟- چگونه می توانیم اثر هنری خوب را از بد تشخیص دهیم؟