دین، حقوق بشر و مسئله ساختار سازمانی
Publish place: Human Rights، Vol: 13، Issue: 2
Publish Year: 1397
Type: Journal paper
Language: English
View: 381
This Paper With 16 Page And PDF Format Ready To Download
- Certificate
- I'm the author of the paper
Export:
Document National Code:
JR_JHM-13-2_003
Index date: 8 June 2019
دین، حقوق بشر و مسئله ساختار سازمانی abstract
این مقاله به دنبال ارائه شناختی از شرایط تاریخی است که همگرایی تعالیم مذهبی انتخاب شده و حقوق بشر را امکان پذیر ساخته و این سوال را مطرح میکند که آیا چنین همگرایی میتواند به موفقیتی که در دین دولتی و یا نهادی یافته است، در یک بروکراسی سلسله مراتبی پیدا کند این مقاله به 3 مورد مطالعاتی نگاه می کند که در آن همگرایی حقوق بشر و مذهب و مبارزه ناشی از آن برای تاثیرگذاری بر رفتار دولت وجود دارد: 1- نمونه آزادی الاهیات مسیحی در آمریکای جنوبی در دهههای 1960-1970؛ 2- نمونه جنبشهای خاخام برای حقوق بشر در منطقه اسرائیل از زمان تاسیس آن در سال 1988 تاکنون 3-نمونه Cair (شورای روابط آمریکایی- اسلامی) که در حال حاضر در ایالات متحده فعالیت میکند.
در میان تعالیم اکثر جنبشهای بزرگ دینی اصول رفتاری وجود دارد که از مفهوم حقوق بشر جهانی حمایت میشود. هرچند این اصول هنگامی که مورد نیاز نهادها باشند یا دولت یا سلسله مراتب مذهبی تشکیل شده باشند، تحت الشعاع قرار میگیرند. نیازهای نهادها و بروکراسی سلسله مراتبی، حقوق بشر جهانشمول و اصول رفتاری مبتنی بر حقوق بشر جهانشمول را نشان نمیدهد. بلکه، این نهادها، نیازهای خاص گروههای مورد علاقه و نخبه را منعکس میکنند. این نخبگان اغلب میتوانند از ایدئولوژی (که ممکن است طبعا مذهبی باشند) استفاده کنند تا منافع خاص خود را جایگزین نیازهای عمومی و منافع جامعه کنند. از آنجا که قواعد رفتاری بر اساس تطابق با دیکته سازمانها و بروکراسیها محدود میشوند، حقوق بشر جهانشمول باعث میشود گروههای اقلیت و دیگر افراد در حاشیه جامعه به دنبال تفسیر دوباره و گسترش تعاریف انسان و رفتار شایسته باشند. در کشاش این تفسیر دوباره، قواعد رفتاری در راستای حقوق بشر جهانشمول، همگرایی بین آموزههای دینی و حقوق بشر بیشتر امکان پذیر است. اما بار دیگر این اتفاق در قالب یک اتحاد میان کسانی که خارج از ساختار قدرت غالب هستند، اتفاق میافتد. سه مطالعه موردی که در بالا اشاره داده شده است، نشان میدهد که این کشمکشها از حاشیه به سه حوزه معاصر راه پیدا کردهاند. نتیجه منطقی که میتوان برداشت کرد این است که حامیان حقوق بشر جهانشمول به طرز مضحکی محکوم شدهاند که هیچ گاه برای رسیدن به ساختار قدرت مورد نیاز برای اعمال اصولشان در سطح جهانی، تلاش نکردهاند. از این رو، این چنین قدرت ساختاریای وجود ندارد که برای تحقق این اهداف جهانی طراحی شده باشد. بنابراین حتا در آن موارد نادر که قهرمانان حقوق بشر موفق به رسیدن به قدرت میشوند، هیچ وقت مستقل نبودند و یا توسط ماتریسهای نهادی بوروکراتیک قدرت، تضعیف شدهاند. تمام اینها به نوع خاصی طراحی شدهاند تا منافع خاص و غیر جهانی را ترویج و محافظت کنند. بنابراین، از دیدگاه تاریخی، کسانی که حقوق بشر جهانی را ارتقا میدهند، حتا زمانی که حقوق بشر با آموزههای مذهبی متحد هستند و یا از آنها الهام گرفتهاند، همیشه به عنوان بیگانهها با یکدیگر مبارزه میکنند. برای پیشرفت عمیقتر، باید اصول جهانشمول تبدیل به منافع خاص اجباری شوند.
دین، حقوق بشر و مسئله ساختار سازمانی authors
لاورنس دیویدسون
استاد بازنشسته تاریخ خاورمیانه، دانشگاه وست چستر
مراجع و منابع این Paper:
لیست زیر مراجع و منابع استفاده شده در این Paper را نمایش می دهد. این مراجع به صورت کاملا ماشینی و بر اساس هوش مصنوعی استخراج شده اند و لذا ممکن است دارای اشکالاتی باشند که به مرور زمان دقت استخراج این محتوا افزایش می یابد. مراجعی که مقالات مربوط به آنها در سیویلیکا نمایه شده و پیدا شده اند، به خود Paper لینک شده اند :