مباحث تلفیقی میان ادبیات و علم روانشناسی سال هاست مورد توجه محققان و پژوهشگران قرار گرفته و این بررسی ها ما را به شناخت بهتر اثر ادبی و نویسنده آن سوق می دهد. نقد روانشناختی در ادبیات به معنای کوشش برای کشف مسائل روانشناسی از خلال متون ادبی است و به بیان ارتباط بین اسلوب های بالینی و درمانی در روانشناسی می پردازد. روانشناسی می تواند اثبات کند که تصویرها و نمادها در اثر ادبی تا چه حد از یک منبع روانشناختی عمیق برخوردار هستند و در نتیجه به روشنی مفهوم واقعی از شخصیت نویسنده از خلال اثرش ارائه دهد.
مثنوی معنوی سال هاست به عنوان یک اثر برجسته ادبی، با ویژگی های خاص اخلاقی، حکمی، عرفانی و اجتماعی مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است. هنر مولوی در بیان مقاصد خود از طریق طرح داستان و قرار دادن مخاطب در بطن یک قصه و سپس رسیدن به نتیجه مورد نظر در جای جای این کتاب باعظمت دیده می شود و با این ترفند مفاهیم بعضا سنگین و دیرفهم را به سادگی و جذابیت می رساند. داستانپردازی مولوی نیز ویژگی های خاص خود را دارد و او بهشکل حرفه ای شخصیت پردازی نمیکند بلکه شخصیت های داستانیش بیشتر نمود خارجی دارند.