عرفان و
تصوف یکی از جریانهای فکری و اجتماعی ای است که در
ادبیات فارسی تاثیر عمیق گذاشته است. سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی و تاملات اشراقی بوده است. از این رو در طی قرون و اعصار، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و
تصوف در دامن خود پرورش داده است.طریقه
تصوف تقریبا0 از قرن دوم به صورت یک مسلک معینی درآمده و تا قرن هفتم رو به تکامل بوده و قرنهای 7 و 8 اوج این مکتب است و از قرن نه تاکنون رو به نزول و انحطاط داشته است. تصوف، درویشی یا عرفان، نوعی طریقت و روش زاهدانه اسلامی مبتنی بر آداب سلوک و بر اساس شرع جهت تزکیه نفس و اعراض از دنیا برای وصول به حق و استکمال نفس است. صوفیه تعلیمات و آموزه های مختلفی را در جامعه ترویج می دادند که گاهی مطابق با اصول و معیارهای دینی _ فرهنگی مردم جامعه و گاهی دور از واقعیات مسل6م جامعه انسانی بود. مکتب
تصوف چون مکاتب دیگر جامعه را تحت تاثیر قرار داده است.بنابراین در پژوهش حاضر برآنیم تا با روش تحلیلی و توصیفی نقد منصفانه ای از مکتب
تصوف را انجام دهیم و تاثیراتی را که بر جامعه داشته را مورد بررسی قرار دهیم و همه جوانب آن را در نظر بگیریم نه اینکه با حب و بغض به مسائل بنگریم و در متون صوفیه در پی توجیه افکار خود باشیم. و به این نتیجه می رسیم که مکتب
تصوف در بعضی موارد زمینه رشد و تعالی و گاهی موجبات تخدیر جامعه را فراهم کرده است.