روایت اساطیری و حماسی کردارهای بسیار کسان از کیان و یلان نامور
اوستا و متون ادب پهلوی، در پرتو همتبلند
فردوسی به
شاهنامه که همچون پلی استوار، روزگار باستانی ایران را به عصر جدید پیوسته است انتقال یافته و افزونبر آن که از جان مایه ای شاعرانه و خردورزانه برخوردار گردیده، در حماسه ملی ایران عهد اسلامی هم به ثبت رسیده است.البته در این میان، برخی یلان چون آرش و
گرشاسپ را بخت یار نبوده است که خامه توانمند
فردوسی اسطوره دلپذیرشانرا چنان که بایسته است روایت کند و بدین وسیله، حق رشادت ها و پهلوانی های آنان در حماسه ملی ایران گزارده آید.از همان نخستین سالهای کتابت شاهنامه، برخی کاتبان که بدرستی خلا حضور
گرشاسپ را در حماسه ملی ایران احساسکرده اند، بر آن شده اند تا در متمم داستان جمشید و اعقاب او ابیاتی از
گرشاسپ نامه را که از نظر سبکی سازواری در خور توجهی با
شاهنامه دارد بگنجانند. چنان که در برخی نسخ خطی
شاهنامه سه هزار بیت از
گرشاسپ نامه را تنها در یک جای آن مول، 1363: 38) می توان سراغ گرفت و در
شاهنامه مصحح ترنرماکان (Turner Macan) نیز این ابیات
گرشاسپ نامه جزو ملحقات آورده شده است. در این نوشتار در صدد هستیم تا چگونگی حضور هر چند کم فروغ
گرشاسپ را در
شاهنامه بررسی نماییم.