شکست عاطفی واقعیتی آشکار در زندگی نسل جوان است. دوران دانشجویی به دلایل گوناگون در پیدایش و پررنگ شدن شکست های عاطفی تاثیر دارد. شکست های عاطفی در دانشجویان زمینه بزه کاری ها و بزه دیدگی های آتی آنها را فراهم می سازد. افزون بر این، از آنها شخصیتی جامعه ستیز می سازد که با پیدایش انزوا، افسردگی یا طغیانگری در وجودشان، خانواده، جامعه و خود آنها را در ادامه با چالش های جرم شناختی بسیاری مواجه می کند. دانشجو، خانواده او و نیز دانشگاه باید در برابر این پدیده کمابیش رایج کاملا هوشیار باشند. آموزش مهارت های زندگی به دانشجویان می تواند از شکست های عاطفی در آنان جلوگیری کند. در صورت رخداد این پدیده نیز باید اقدامات مناسب بازتوانی انجام شود. بازسازی های روانی، آموزشی و نیز همکاری های میان-بخشی در شمار مهم ترین اقدامات پساتجربه
شکست عاطفی است که باید از سوی نظام های خانواده و آموزش عالی در پیش گرفته شود. این نوشتار که با روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شده می کوشد با در پیش گرفتن رهیافت پژوهش های میان-رشته ای، پدیده
شکست عاطفی را در دانشجویان از چشماندازهای جرم شناختی، حقوقی و نیز کیفری مورد توجه قرار دهد.