دراین مقاله ابتدا تعاریفی پایه برای استراتژی،نوآوری وSME ها واهمیت آنهادراقتصاد ارائه گردیده وضمن مروری برچرایی موضوع نواوری، به بحث معروف
استراتژی شرکت، بین رویکردهای عقلانی و شهودی وخصوصیات
نوآوری تکنولوژیک پرداخته وبا توجه به پیچیدگی ها وعدم قطعیت های غیرقابل اجتناب درفرایند نوآوری، رویکرد دوم مفید تر تشخیص داده می شود.سپس بابررسی الگوی پیشگام مایکل پورترMichel Porter که
استراتژی نوآوری را به
استراتژی کلی شرکت مربوط م یسازد، بیان می گرددکه قدرت اصلی این الگودرپیوند دادن
استراتژی تکنولوژی شرکت به موقعیت رقابتی وبازار آن است اما ای ن الگوهم توانایی تغییرتکنولوژی دربه هم زدن بازاروشرایط رقابتی را دست کم می گیرد و هم تأثیر واقعی مدیران روی انتخاب
استراتژی تکنولوژی برای شرکت را دست بالا می گیرد . به همین دلیل، چارچوبی که دیوید تیس David teece وگری پیزانو Gary Pisano ساخته اند به عنوا ن مفیدترین چارچوب پیشنهاد می گردد. این چارچوب اهمیت ویژه ای را به توانایی های پویای شرکت ها مبذول ( می دارد، وسه عنصر
استراتژی نوآوری شرکت را شناسایی م ی کند : ( 1) جایگاههای رقابتی و ملی؛ ( 2 مسیرهای تکنولوژیک ( 3) فرایندهای سازمانی و مدیریتی