پایه گذار جنبش ها و نهضت های اسلامی در
جهان اسلام همواره مصلحان دگراندیشی بوده که خواهات تغییر یا اصلاح وضع موجود و دستیابی به جامعه آرمانی بودهاند. این مصلحان که آغازگر نیرومندترین جنبشهای اجتماعی در
جهان اسلام بوده اند سبب خیزش فکری جامعه با تاثیرپذیری از پیشینه تاریخی صدر اسلام شده اند. وجود بحران در
جهان اسلام و پیشی گرفتن غرب مسیحی از
جهان اسلام و نفوذ و تاثیرگذاری بر جوامع اسلامی از طریق استعمار و استثمار سرزمینهای اسلامی، سبب فزونی حرکت مصلحان دگراندیش در
جهان اسلام شده است.
محمود طرزی ازجمله این مصلحان دگراندیش است که پایه گذار یکی از مهمترین جنبشهای تجدید طلب در
افغانستان و
جهان اسلام در قرن بیستم بوده است.پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و با نگاهی تاریخی به دنبال واکاوی اندیشه و کنش سیاسی
محمود طرزی در باب بحران
جهان اسلام با استفاده از نظریه توماس
اسپریگنز و مراحل چهارگانه است. تبیین چرایی بحران در
افغانستان و به طبع آن در
جهان اسلام و بازسازی جامعه آرمانی و ارائه راهحل ازجمله اهداف این پژوهش است. یافته ها نشان می دهند،
محمود طرزی وجود استعمار و استثمار غرب، عدم توجه به علم آموزی، تفرقه و وجود فرقه های متعدد در اسلام، عدم تامل در قرآن، بیگانگی با علوم جدید در کنار استبداد داخلی و خارجی را علل مشکل: علم آموزی، آگاهی آحاد ملت، توجه و دریافت علوم جدید، اتحاد حول محور مشترکات، تامل در قرآن، ناسیونالیسم در معنای وطندوستی، در کنار رهایی از استبداد حاکمان داخلی و آزادی سرزمینهای اسلامی از استثمار و استعمار غرب و دستیابی
جهان اسلام به عظمت دوران صدر اسلام را آرمانشهر خود میداند. ازآنجایی که
محمود طرزی پایه گذار جنبش روشنگری
افغانستان نوین است، ضرورت تحقیق ایجاب میکند که اندیشه های وی مورد واکاوی قرار گیرد. مواد خام این مقاله با استفاده از متون دسته اول و منابع کتابخانه ای گردآوری و موردبحث و کنکاش قرارگرفته است.