در سالهای اخیر،
قرارداد روانشناختی و نقض و تخلف در آن به یکی از موضوعهای مهم و قابل توجه برای بیشتر سازمانها تبدیل شده است، چرا که هرگونه
تخطی در
قرارداد روانشناختی از سوی کارفرما به چالشهای عاطفی در بین کارکنان منجر شده و در نهایت نارضایتی و کاهش التزام شغلی آنها را در پی دارد. اگرچه قراردادهای رسمی آغازگر تعامل فرد و سازمان می باشد، اما همکاری افراد در چارچوب سازمانی تنها در قالب قراردادهای رسمی محدود نمی شود. بارنارد به عنوان یکی از نخستین نویسندگان حوزه ی دانش مدیریت، ضمن بیان اهمیت ساختارها و روابط غیررسمی و نیز سایر انگیزاننده های
روانشناختی و اجتماعی، ابعادی غیر رسمی را باعث همبستگی و تعامل افراد برای انجام کارها می داند. بر این اساس جهت فهم بهتر الگوهای تعامل فرد و سازمان نمی توان تنها به ابعاد سازمان های رسمی اکتفا نمود (جعفری و همکاران؛ 1395).