کارکرد رسانه ها در فرایند نوسازی ایران
تصور رایج نظریه پردازان این گونه است که رسانه افکار، رفتار و هنجارهای اجتماعی را تحت تاثیر خود قرار داده و جهت گیری سیاسی، فرهنگی و مذهبی مردم را هدایت می کند. اما آیا به واقع رسانه چنین کارکردی دارد؟مردم رسانه را تا چه اندازه جدی می گیرند؟ چقدر به آن اعتماد دارند؟ چقدر خود و قضاوت های خود را به آن می سپارند؟ رسانه ها تا کجا می توانند آنچه را که می خواهند را پنهان یا آشکار کنند؟ جیمز هالوران می گوید: ما باید این تفکر رایج را که رسانه ها چه تاثیری بر مردم دارند، کنار بگذاریم و به این نکته توجه کنیم که مردم چه تاثیری بر رسانه ها به جا می گذارند؟ هالوران درست می گوید. او هوشمندانه به تاثیر مردم بر رسانه پی برده است.
قطعا رسانه هیچگاه نمی تواند به طور مستقیم و یک جانبه موفق باشد و حتی می توان گفت که نمی تواند عمل کند. هر نوع رسانه ای توسط انسان یا انسان هایی فعال یا اداره می شود که آن انسان ها در میان مردم زندگی کرده و افکار و گرایشات متنوعی دارند و از آنها تاثیر می پذیرند و رشد می کنند. در اثر این ارتباط با مردم در رسانه های خود همیشه به باور، اعتقاد و انتظارات مردم و مخاطبان خود توجه داشته و این را رمز اصلی برای موفقیت خود می دانند. آنها همیشه درانتخاب موضوع و سوژه های خود به نیازهای مردم توجه می کنند. پس مردم نیز بر رسانه تاثیر می گذارد و رسانه هم سعی دارد تا بر افکار و احساسات مردم موثر واقع شود. رسانه و تاثیرگذاری آن بر ما مثل فرهنگ می ماند که نه ما آن را می سازیم و نه آن ما را، شاید هم باید گفت هم ما رسانه را، هم رسانه ما را تحت تاثیر خود قرار می دهد.
طبق آخرین نظریات و پیش بینی های رسانه ای گفته می شود که دیگر سریال ها آنگونه که کارگردان و نویسنده می خواهند پایان نمی یابد. بلکه این مخاطبان هستند که می گویند؛ دوست دارند سریال چگونه تمام شود. فارق از اینکه بخواهیم در این باب بحث کنیم که اساسا آیا ممکن است یا نه و چقدر اصل جذابیت و غافلگیری در رسانه در این مدل پیش بینی شده رعایت شده، اما این مدل قابل توجه و بررسی است. پدیده ژانر یا گونه در سینما و رسانه ازهمین نکته خبر دارد، که مخاطب با انتخاب فیلم در ژانرهای مورد علاقه خود انتظاردارد که داستان حول محور مشخص و شخصیت های قابل پیش بینی را ببیند.
دومین، خیال غلط در حوزه رسانه، رقابت رسانه های جدید با رسانه های قدیمی و سنتی است. این نگاه بدین شرح است که توسعه رسانه های جدید نظیر ارتباط کابلی، ماهواره، دستگاه های ضبط ویدئویی، کامپیوترهای شخصی و اینترنت، رسانه های سنتی و قدیمی نظیر چاپ را به چالش طلبیده است.
البته رسانه هایی چون اینترنت با شبکه های اجتماعی و ظرفیت های خود برای بهره برداری همه افراد با هر تفکر و سلیقه ای یا طبقه اجتماعی و اقتصادی فضا را برای رسانه هایی چون چاپ و حتی تلویزیون تنگ کرده اند، اما به نظر هیچگاه جای آن را نخواهد گرفت. رسانه های سنتی گرچه با مخاطبان محدودی مواجه هستند، اما هنوز وجود دارند و به حیات خود ادامه خواهند داد. رسانه های قدیم در عین آنکه با وسعت کم حضور دارند، اما با عمق تاثیرگذاری بیشتری مخاطبان خود راجذب و حفظ می کنند. با وجود پیشرفت محیرالعقول تکنولوژی و رسانه های آن، هنوزصنعت چاپ وجود دارد و مطبوعات نیز مخاطبان خاص خود را دارند و خواهند داشت. شاید در دهه آینده مطبوعات الکترونیکی شود و مخاطبان گیشه ای خود را گم کند، اما قطعا هیچ رسانه ای جای کتاب را نخواهد گرفت.
رسانه جدیدی چون سینما با احساس مخاطبان خود کار می کند و کتاب با عقل آنها. میزان تاثیرگذاری و عمق بخشیدن کتاب با سینما قابل مقایسه نیست و سینما را نمی توان از این جهت با اینترنت مقایسه کرد. میزان اطلاعات و علم در اینترنت و رسانه های جدید و شبکه های اجتماعی به دلیل ماهیت آنها غالبا بسیار سطحی است اما کتاب بنا به ماهیت خود عمیق، جدی و همچون گذشته دور از دسترس همگان و مخاطب عام قرار خواهد گرفت. سینما و رسانه مخاطبی عام دارند و کتاب مخاطبی خاص، فرهیخته و دانشجو را می طلبد.
رسانه، آینه ضرورت نوسازی
به نظر ابتدایی ترین اتفاق برای آغاز، ایجاد و احساس ضرورت نوسازی در جوامع رسانه است. «لرنر» پژوهشگر آمریکایی در مطالعات خود در اواخر دهه 50 میلادی در شش کشور مصر، ایران، ترکیه، سوریه، اردن و لبنان در پژوهشی جهت، سرعت و کیفیت حرکت این جوامع از سنت به مدرنیته را بررسی کرده و سرانجام فرایند نوسازی در این جوامع را ناگزیر به نوسازی دانسته است. او در این روند الزاما چهار مرحله را پیش بینی کرد: رشد شهر نشینی، رشد سواد، استفاده از رسانه و آخر رشد مشارکت اقتصادی و اجتماعی. برای ایفای نقش مهم و اساسی رسانه در نوسازی باید بستر و توانایی لازم را داشت تا از آن بهره گرفت. ما هنوز نتوانسته ایم که در ترویج اخلاق کار، نقد و بررسی نقاط ضعف خود، قانون مداری و کارآفرینی و بسیاری از موارد دیگر که افراد به آموزش نیاز دارند از رسانه استفاده کنیم. اگر فرهنگ کار در ژاپن الگوی تمام مردم دنیاست، این فرهنگ از آنجا منشا می گیرد که آثار پویانمایی ژاپنی60 درصد برنامه های انیمیشن دنیا را تشکیل می دهد و از این رو آمار سواد در این کشور 100درصد و آمار بیکاری نیز 4درصد است. به نظر این ایده که صداوسیما باید دانشگاه باشد را ژاپنی ها قبل از ما و بهتر از ما فهمیده و از عهده آن برآمده اند.
در ارزیابی و میزان پیشرفت کشورها یکی از معیار ها، میزان توسعه یافتگی و گسترش مطبوعات و رسانه های آزاد کشور است، رسانه ها در کشورهای توسعه یافته مورد اعتماد مردم هستند و مردم آنها را چشم و گوش خود می دانند. آنها رسانه را وسیله ای برای دنبال کردن حقوق خود می دانند. امیرالمومنین علی(ع) در حکومت وظیفه خود می دانستند تا شرایطی را فراهم سازند که مردم ضعیف بتوانند به آسانی و بدون لکنت زبان حق خود را از قوی ترین صاحبان قدرت و ثروت باز ستانند، و این امر مهم در روزگار ما با وجود رسانه ها بسیار آسان و سهل مسیر شده است. رسانه آزاد به همه مردم این فرصت را می دهد تا حقوق خود را فریاد زنند و مطالبه کنند. اما ما در طول سال های اخیر با راه اندازی خبرگزاری های وابسته دولتی سعی در پس گرفتن این فرصت از مردم داشته ایم. با این کار و سرمایه گذاری در این راه شیپوری در دست گرفته ایم تا صدای دیگران به گوش نرسد. ما باید با تلاش بیشتر رسانه های معاند با رسانه های مردمی و مطالبه گر را از هم تمیز دهیم و در جهت تامین منافع ملت ومردم خود کوشش و با رسانه های معاند داخلی برخورد کنیم.
رسانه این ظرفیت را دارد که هویت مان را به ما خاطرنشان و در جهت حفظ آن و مسخ نشدن ما را یاری کند. بدون شک هیچ جامعه ای بدون نیافتن خود امکان شکل گیری و وحدت ندارد. حسین کچوئیان مواجهه با «غیر» را شرط درک از خود می داند. بر این اساس می توان استدلال کرد که نباید رسانه هایی چون اینترنت و ماهواره را بست و یا به اصطلاح فیلتر کرد. این رسانه ها بر اساس ماهیت خود آنچه را که می خواهند انجام می دهند، اما در این میان این جامعه ماست که آسیب می بیند. از طرفی دیگر قطعا هر جامعه ای که بخواهد از وضعیتی به وضعیت دیگر گذار کند ابتدا باید آنچه را که هست و در آن زیست می کند را تشریح کند و آنجا را که هدف قرار داده است نیز ترسیم نماید و برای این مهم چه ابزاری بهتر از رسانه ممکن است؟
رسانه می تواند ما را با همه ویژگی ها و خصوصیات و شرایط فعلی مواجه کند و در عین حال می تواند به ما تصویری از آنچه در ذهن ماست ارائه دهد. رسانه با همه ظرفیت هایش می تواند به خوبی همه واقعیت ها و ارزش های موجود و نیازهایمان را نشان دهد. با این اتفاق و این ترسیم عینی به خوبی خواهیم فهمید که مردم چه نقشی در این مسیر دارند؟ فرهنگ چه نقشی دارد؟ هنر چه نسبتی دارد؟
بیجا نخواهد بود که همین جا، کمی در مورد نقش مردم در پیشرفت و مدل کشورمان و چشم انداز کوتاه و بلند مدت بحث کنیم. متاسفانه گاه خیال می کنیم که چون ما بر روی یک سند و چشم اندازی توافق داریم مردم نیز آن را می پذیرند. اما هرگز اینگونه نیست. مردم برای وفاق می خواهند دقیقا بدانند که چه اتفاقی در چه مدت زمانی قرار است برای آنها و کشور بیفتد؟ چه فرایندی باید طی شود؟ چقدر زمان می برد؟ در این مسیر چه از دست می دهیم و چه به دست می آوریم؟ که البته این سوالات هنوز در میان نخبگان هم بی پاسخ مانده است. این دومین کارکرد مهم رسانه است که می تواند به بسط و شرح گفتمان و مشروعیت تصمیم های کلان دولت و حکومت کمک کند.
باید اکیدا متذکر شد که اساسا رسانه یعنی جهانی شدن! حال ممکن است شما با فرهنگ قالب جهانی چالش و یا توافق داشته باشید؛ اما در هر صورت رسانه شما را محدود به مرزهای خود وا نمی گذارد. جای حیرت است که چرا در دهه های اخیر از جهانی شدن و فرهنگ جهانی می هراسیم؟ از اتفاقی نگرانیم که خود باید مدعی آن باشیم، چرا که در تاریخ خود زمانی تجربه اش را داشتیم. فرهنگ و تمدن ایرانی تنها تمدن و فرهنگی است که زمانی جهانی بوده است. فرهنگ غنی ایران این قابلیت و ظرفیت را داشته که هر فرهنگ و رسومی را که آن را جذب و مفید ارزیابی می کند، در خود هضم می کند. آری اینجا ایران است. نباید از بابت ورود تکنولوژی و آزادسازی رسانه ها به خود ترس راه داد. آزاد سازی رسانه البته هرگز به این معنا نیست که خط قرمز و ممیزی وجود ندارد. اما این الزاما نباید توسط دولت یادآوری شود، بلکه باید تبدیل به خط قرمز درونی هنرمند و یا فعال رسانه ای گردد. این اتفاق با تبلیغات و سفارش آثار هنری و رسانه ای یا راه اندازی خبرگزاری های دولتی متحقق نمی شود، بلکه باید آنچه را که شعار و آرمان خود قرار می دهیم اولا، بر اساس عقلانیت وضع شده باشد و سپس می بایست بر اساس همان عقلانیت برای همگان استدلال شود و همه از استاد و دانشجو یا کارگر جامعه توان فهم و درک و البته ضرورت آن در زندگی و کشور خود را داشته باشد.
دقیقا از زمانی که از تفکر انقلابی به سمت تفکر تشکیل تمدن اسلامی(!) رفته ایم با تضادها و تناقضات مواجه شده ایم. انقلاب و تمدن در مقابل هم قرار دارند و چگونه می توان از جامعه ای انقلابی و پویا و متحرک در پی استقرار و متوقف شدن رفت جز با ذبح ارزش ها و آرمان ها؟ هم از این جهت است که تفکرات حضرت امام خمینی(ره) در دهه اخیر و شاید قبل از آن هم مظلوم ترین تفکر در میان نظرات مختلف در کشور بوده است. چرا که تفکر و دیدگاه های ایشان تا زمانی تفکر است که انقلابی باشد و بجنگد. در غیر این صورت مدام در خود فرو رفته و غرق می شود. تفکر تمدن اسلامی جایی برای استقرار می طلبد، اما کجا امکان استقرار تفکرات اسلامی امکان پذیر است با وجود فرهنگ جهان کنونی؟ فرهنگ جهانی برای استقرار، قبل از هر چیز مبارزه و انقلاب را می طلبد نه تمدن دیگر را. و مگر خود غرب چیست؟ غرب یعنی آنچه که بعد از انقلاب صنعتی انگلستان، انقلاب سیاسی فرانسه و انقلاب معرفتی آلمان پدید آمده است. برای تشکیل تمدن اسلامی لازم است در آغاز با موقعیت انقلابی وداع کنیم.
برای این که از موقعیتی به موقعیت دیگر برویم، ابتدا باید موقعیت سابق را ترک کنیم. فرهنگ در بیرون از ما قرار ندارد و حتی قائم به ماست، اما یکسره در اختیار ما هم نیست. ما بی فرهنگ نیستیم، هر چند ممکن است فرهنگ، در شرایطی مسموم و نیمه جان یا فرتوت و در حال زوال باشد. فرهنگ هم بی ما نیست. فرهنگ در زبان و هنر و دین و فلسفه آشکار می شود و این ها همه با وجود بشر تحقق و تعیین پیدا می کنند(داوری، رضا: 1389). از جهت فرهنگ قالب غربی جهانی نباید نگران بود. غرب اگر چه در جهت بسط حاکمیت سیاسی خویش به مراتب از اعمال زور سود می جوید، اما فرهنگ خویش را با زور نمی قبولاند(آوینی، مرتضی: 1390). آوینی بسیار صریح می گوید که تکامل بشر در تعالی روحانی است، خواه این امر در یک جامعه صنعتی میسر باشد و یا خیر. او مخالف ورود تکنولوژی از غرب نیست اما متذکر می شود که نباید با ورود این ابزارها و برای دستیابی به این امر محصلان علوم دینی، علاقه مندان به فلسفه و سالکان طریق عرفان را به دریا بریزیم. ایشان معتقداند که فرهنگ غرب چیزی جز متدولوژی و تکنولوژی نیست، یعنی این روش ها و ابزار همان است که فرهنگ غرب به وجود آورده است و این خیال که ما ابزار و تکنولوژی را اخذ و فرهنگ غرب را گزینش می کنیم توهم و سرابی بیش نیست.
سید مرتضی آوینی ما را توصیه به تسخیر روح و جوهر تمدن جدید فرا می خواند، نه جسم آن. برای این امر ابتدا باید انسان مسلمان پرورش داد و نه تکنولوژی اسلامی و یا علوم طبیعی اسلامی و... . با پرورش انسان مسلمان که تنها رسالت اسلام است، آنگاه می شود تسلیم نسبت بشر جدید و تکنولوژی نشد و این نسبت را نیز تغییر داد، ولاغیر. پس مادامی که دو روند پیش را ادامه دهیم، یعنی یا از تکنولوژی و محصولات آن که رسانه باشد بترسیم و نگران نابودی فرهنگ خود(!) باشیم، یا بخواهیم با راه اندازی موسسات تبلیغاتی و رسانه ای دولتی، فرهنگ خود را گسترش دهیم یا در نگاه کوته بینانه فرهنگ خود را حفظ کنیم، به نتیجه نخواهیم رسید و هر روز وضع موجود بدتر از آنکه بود خواهد شد. لذا باید در مواجه ای واقع بینانه با فضای رسانه ای، که بستری باز و آزاد را می طلبد، خود را برای یک مقابله جدی و عمیق با جریان ضد دینی و اسلامی یا افراطی گری آماده کرد. تنها در چنین شرایطی است که اسلام ناب محمدی(ص) شهره شده و با ظرفیت فطری خود، مورد قبول و باور مردمان قرار خواهد گرفت.
کارکرد رسانه در فرایند نوسازی
1. سطح انتظار: رسانه می تواند با قابلیت خود برای خانواده های ایرانی و افراد جامعه خود سطح انتظار تعریف کند. رسانه باید برای تربیت و پرورش فرزندان ایرانی به خانواده ها روش تربیتی ارائه دهد. رسانه ها در قالب فیلم ها و سریال های داستانی و ترسیم یک خانواده ایده آل و شخصیت پردازی مناسب برای ایفای نقش اعضای خانواده اعم از پدر، مادر، مادر و برادر الگوی رفتاری را الگوسازی کند.
2. انگیزه: دیگر کارکرد رسانه ایجاد انگیزه در افراد جامعه برای کار و تلاش بیشتر است. رسانه ها با استفاده از روش های مختلف از جمله نشان دادن کشورهای توسعه یافته و مستندسازی از روند پیشرفت آنان و در عین حال قوت و ضعف آنها یا معرفی افراد موفق و کارآفرینان و نخبگان جامعه و سبک زندگی آنان، در دیگر افراد جامعه، ایجاد انگیزه برای پیشرفت و موفقیت کنند. اما در حال حاضر و شرایط کنونی کشور برای دو افراد فوق، دو معضل و چالش اساسی نیز وجود دارد. اول نبود بستر مناسب و متعارف برای پیشرفت است. وقتی بستر و فضای مطلوب و عادلانه برای پیشرفت وجود نداشته باشد افراد مایل به پیشرفت دست به راههای غیرمتعارف می زنند. این روش های نامناسب و نامطلوب برای جامعه در ابتدا قطعا هم ضدتوسعه و در عین حال برخلاف منافع عمومی خواهد بود، هر چند ممکن است که خود فرد ممکن در این راه انگیزه های خود را پیگیری کرده باشد. دوم هم، شکاف میان فضای تربیتی خانواده و فضای خارج از آن مانند مدرسه و دانشگاه است. یعنی فرزندان خانواده ها با ورود به مدرسه به تدریج و به دانشگاه ناگهان دچار تغییرهای رفتاری و اخلاقی بسیار متفاوتی می شوند و تمام تلاش های خانواده در این راه فرو می پاشد.
3. ایجاد انسجام ملی: توسعه اساسا جمعی است و نه فردی. وقتی نخبگان یک جامعه بر سر فرایند و مدل توسعه به نتیجه رسیده باشند، در هر حال این برنامه ها توسط افراد جامعه باید اجرا و پیش از آن باید به آن باید درک و به آن احترام گذاشته شود. لذا رسانه ها در تبیین اهداف، سیاست ها و برنامه های توسعه و ایجاد درک مشترک از مسایل می توانند مفید بوده و ایفای نقش کنند.