پیامدهای منفی چند همسری

21 آبان 1404 - خواندن 7 دقیقه - 112 بازدید

پیامدهای منفی چند همسری



پیامدهای منفی چند همسری

ازدواج دوم به دلیل افشای برخی پنهان کاری ها، موجب ایجاد اختلافات دائمی و بگو مگو بین زوجین می شود که تاثیر مخربی بر رشد عاطفی و روانی فرزندان می گذارد.

در چنین محیطی، فرزندان در ناامنی زندگی می کنند. همچنین، با از بین رفتن صمیمیت و صفا، دروغگویی و ریاکاری در خانواده افزایش می یابد و مسئولیت پذیری از بین می رود. این شرایط بحرانی، به محیطی تبدیل می شود که در آن هیچ گونه تفاهم و شادابی وجود ندارد و این ناامنی بر آینده فرزندان، حتی بر ازدواج های بعدی و رشد تحصیلی آن ها نیز تاثیر می گذارد.

مهم ترین راه حل، مذاکره و گفت وگوی سازنده است. به جای قهر کردن، بیرون رفتن، یا پرخاشگری، زن و شوهر باید با آرامش کنار هم بنشینند و مشکلات خود را روی کاغذ بیاورند تا بتوانند راه حل مناسبی برای آن ها پیدا کنند. هدف از این گفت وگو نباید محاکمه یکدیگر باشد، بلکه باید به دنبال تبدیل بگو مگوی مخرب به گفت وگوی سازنده بود.

ازدواج دوم به دلیل افشای برخی پنهان کاری ها، موجب ایجاد اختلافات دائمی و بگو مگو بین زوجین می شود که تاثیر مخربی بر رشد عاطفی و روانی فرزندان می گذارد

مکانیسم های منجر به چندهمسری

بسیاری از افراد به جای مواجهه مستقیم با مشکلات، ناخودآگاه از این مکانیزم ها برای کاهش اضطراب استفاده می کنند. برای نمونه، ممکن است فرد ناکامی هایش را سرکوب کرده و به جای تلاش برای اصلاح رابطه فعلی، به دنبال تجربه جدید برود. فرافکنی و انکار مشکلات واقعی، از جمله این واکنش ها هستند که باعث می شوند فرد به جای ترمیم رابطه فعلی، ساده ترین راه یعنی شروع رابطه ای تازه را انتخاب کند. این مکانیسم ها نشان می دهند که ازدواج دوم همیشه ناشی از کمبود بیرونی نیست، بلکه می تواند نتیجه فرار روانی فرد از مواجهه با حقیقت باشد.

ویژگی های شخصیتی و عزت نفس افراد در تصمیم گیری برای ازدواج دوم نقشی حیاتی دارند. برخی افراد به دلیل هیجان طلبی و میل به تجربه های جدید، از ثبات در روابط بلندمدت گریزانند و یکنواختی زندگی مشترک را تاب نمی آورند. شخصیت های خودشیفته نیز برای ارضای نیاز به تحسین، به سمت ازدواج دوم گرایش پیدا می کنند.

مردانی که عزت نفس پایینی دارند، در روابطشان به دنبال اثبات ارزش خود هستند و تایید از سوی یک فرد جدید را راهی برای ترمیم شکست های روانی در ازدواج اول می بینند. این افراد ازدواج دوم را وسیله ای برای کسب اعتبار اجتماعی یا فرار از احساس ناکامی تلقی می کنند. بنابراین، نمی توان این رفتار را تنها به مشکلات زناشویی نسبت داد، بلکه خلاهای شخصیتی و نیاز به تایید بیرونی نیز در آن اثرگذار است.

پیامد تعارضاتی که در یک ازدواج حل نمی شود

الگوهای ارتباطی ناسالم در ازدواج نخست می توانند زمینه ساز تمایل به ازدواج دوم باشند. فقدان صمیمیت عاطفی و جنسی، ارتباطات پر از انتقاد یا تحقیر، و سکوت های طولانی مدت، از عواملی هستند که سبب می شوند مرد احساس تنهایی و طردشدگی کند. وقتی مردی در زندگی مشترک خود تجربه ای از همدلی، حمایت یا گفت وگوی سالم نداشته باشد، ممکن است به دنبال فضایی برود که در آن شنیده و دیده شود.

مردان چندهمسر باید برای مواجهه با قضاوت های اجتماعی آماده باشند. افزون بر پیچیدگی های خانوادگی، سایه سنگین قضاوت های اجتماعی نیز بر ازدواج دوم سایه می افکند. در این میان، واکنش های هیجانی یا دفاعی در برابر نگاه های انتقادی تنها وضعیت را بدتر می کند

یکی از مهم ترین دلایل گرایش به ازدواج دوم، تعارضات حل نشده در ازدواج اول است. بسیاری از زوج ها به جای گفت وگو و یافتن راه حل، مشکلات را نادیده می گیرند. این تعارض های پنهان به تدریج به زخم های عاطفی عمیق تبدیل شده و رابطه را از درون فرسوده می کنند.

مردی که از مواجهه با مشکلات گریزان است، ممکن است راه ساده تر، یعنی شروع یک رابطه جدید را انتخاب کند. چنین فردی، چون شیوه حل تعارض سازنده را نیاموخته، احتمالا همان مشکلات را به رابطه دوم هم منتقل می کند. بنابراین، درمان واقعی در بهبود رابطه نخست نهفته است، نه در فرار از آن.

آنچه نادیده گرفتنش باعث ازدواج دوم می شود

نیازهای عاطفی و روانی انسان ها، نقشی بنیادی در حفظ کیفیت زندگی زناشویی دارند. وقتی این نیازها برآورده نشوند، بستر نارضایتی و فاصله عاطفی میان زوجین شکل می گیرد. در میان مردان، نیاز به توجه، محبت، صمیمیت و تحسین از جمله مهم ترین عواملی هستند که در صورت نادیده گرفته شدن، می توانند به بحران منجر شوند.

برخی مردان نیز تمایل شدیدی به تازگی و هیجان دارند و با یکنواخت شدن رابطه، احساس کسالت یا بی معنایی می کنند. همچنین، گاهی نیاز به قدرت و کنترل نیز عاملی برای جست وجوی رابطه دوم است؛ مردی که احساس می کند جایگاهش در زندگی مشترک نادیده گرفته شده، ممکن است با ورود به یک رابطه جدید، هویت و ارزش خود را بازسازی کند.

راه رفتن روی طنابی باریک در ارتفاع

ازدواج مجدد مردان در حالی که از ازدواج اول همچنان جاری است، از نگاه روان شناسان یکی از پرریسک ترین تصمیم های زندگی خانوادگی به شمار می رود. این موقعیت شبیه به راه رفتن روی طنابی باریک در ارتفاع است که هر لحظه خطر سقوط در آن وجود دارد: «مرد در چنین شرایطی باید نخستین گام را با گفت وگویی صادقانه و غیردفاعی با همسر اول بردارد.»

توضیح شفاف دلایل، پرهیز از پنهان کاری و پذیرش مسئولیت کامل تصمیم، می تواند از بروز بحران جدی جلوگیری کند. او مرزبندی روشن میان دو خانواده و احترام به نقش ها را شرط اساسی در حفظ حرمت و پیشگیری از تنش های طولانی مدت می داند.

این مردان باید برای مواجهه با قضاوت های اجتماعی آماده باشند. افزون بر پیچیدگی های خانوادگی، سایه سنگین قضاوت های اجتماعی نیز بر ازدواج دوم سایه می افکند. همچنین واکنش های هیجانی یا دفاعی در برابر نگاه های انتقادی تنها وضعیت را بدتر می کند، در حالی که خونسردی و پاسخ های حساب شده می تواند فشار اجتماعی را کاهش دهد.

اگر مرد نتواند میان همسر اول، همسر جدید و فضای مشترک روابطشان تعادلی عادلانه برقرار کند، ازدواج مجدد به جای فرصتی برای بازتعریف زندگی، به منبعی تازه از تعارض و فرسایش روانی بدل خواهد شد.

ازدواج مجدد را مثلثی متشکل از سه ضلع هست که همسر اول، همسر دوم و خود مرد؛ مثلثی که بدون رعایت عدالت فرو می پاشد. وی می گوید: هر ضلع خواسته های متفاوتی دارد؛ همسر جدید امنیت و توجه بیشتر می خواهد و همسر اول همچنان با مسائل مالی و عاطفی مشترک درگیر است.

مرد موفق کسی است که منابع عاطفی و مالی خود را با اولویت بندی منصفانه تقسیم کند و هیچ یک از طرفین احساس حاشیه نشینی نداشته باشند.