بزهکاری در قالب معاشرت های ترجیحی ؟ چرا آدمی مرتکب جرم می شود.

7 آذر 1404 - خواندن 11 دقیقه - 109 بازدید

جلسه دفاع با موضوع "بررسی تاثیر عوامل شخصیتی و روانشناختی بر شدت بزهکاری نوجوانان برمبنای مدل پروبیت ترتیبی"

 

بزهکاری در قالب معاشرت های ترجیحی...چرا آدمی مرتکب جرم می شود ؟؟

در این رابطه باید گفت که معمای جرم را چگونه می توان گشود ؟ چرا در تحت تاثیر یک عامل و در یک موقعیت، یک نفر مرتکب بزه می شود و دیگری در همان شرایط و همان موقعیت مرتکب بزه نمی شود ؟! "معاشرتهای ترجیحی " یک فرضیه تبیینی است که ادوین ساترلند بدان وسیله میخواست تکوین شخصیت جنائی را بیان کند یعنی دلایلی را عرضه دارد که به موجب آنها ، با عطف به تجارت و سوابق بزهکار ، وضعیتی که برای دیگری بی تفاوت و بی اثر بوده بزهکار مورد نظر را به سوی بزهکاری کشانده است .

 ساترلند ، در بدو امر می خواست این فرضیه را اختصاصا برای بیان پیدایش "جنایت با یقه سفید" به کار ببرد اما در جریان طبع انتشار پی در پی اثر معروف خود " اصول جرم شناسی " به این اندیشه دست یافت که فرضیه او می تواند هر نوع عمل جنائی را توجیه کند . بعلاوه تنها فرضیه ای است که برای گزارش هر نوع رفتار جنائی در سطح تفسیر بزهکاری فردی ، کافی بوده و در حد وسیعی بر پایه های مستحکمی استوار است .

( فرضیه سازمان اجتماعی ترجیحی برای تبیین جرائم به عنوان پدیده جمعی: نرخ جنائی، شدت و وسعت تبهکاری کل جمعیت ، اختصاص دارد) 

ساترلند، در پایان فصل چهارم اثر معروف خود "اصول جرمشناسی " نظریه معاشرتهای ترجیحی خویش را با ۹ وجه امتیاز به شرح ذیل معرفی کرده است .

۱_ رفتار جنائی مکتسب است. به بیان منفی مراد از این بیان این است که رفتار جنائی ارثی نیست و تا فردی جنایتی را نیاموزد آن را اختراع نمی کند همچنانکه اختراعات مکانیک بدون داشتن اطلاعات و آموزش مهندسی عملی نیست .

۲_ رفتار جنائی در اثر تماس با اشخاص دیگر ، بر اثر جریان ارتباطی ، کسب می شود .

۳_ رفتار جنائی، بویژه در داخل یک گروه محدود که بین آنها روابط شخصی برقرار است ، آموخته می شود . وسایل ارتباط غیر شخصی مانند سینما یا روزنامه در تکوین رفتار جنائی نقشی بالنسبه کم اهمیت ایفاء می کنند .

۴_ پیدایش و شکل گیری جنائی از راه اکتساب مشتمل است بر :؟

الف _ آموزش فنون بزه ، گاهی خیلی پیچیده و گاهی خیلی ساده .

ب_ جهت یابی انگیزه ها ، تمایلات محرک ، استدلال ها ، اوضاع رفتار. 

۵_ جهت یابی انگیزه ها و تمایلات محرک ، تابعی است از تفسیر مساعد یا نامساعد مقررات قانونی. در بعضی از گروه های اجتماعی، فردی خود را در بین اشخاص می یابد که اطاعت از قانون و رعایت مقررات قانونی را امری لازم می شمارند و تفسیرهای آنها در باره قانون ، به طور کلی ، بر محور احترام به قانون و لزوم اجرای آن دور می زند و حال آنکه در گروه های دیگر ممکن است چنین وضعی حکومت نداشته باشد و قانون را امری عبث و محتوای آن را غیر عادلانه و فقط برای حفظ منافع عده ای خاص انگارند . در جامعه آمریکایی این دو گروه همیشه با هم حضور دارند و از همین رو است که تعارض فرهنگی در جامعه آمریکا حکومت دارد .

۶_ فرد هنگامی بزهکار می شود که تفسیرهای نامساعد در باره اعتبار و احترام قانون بر تفسیرهای مساعد فائق آید . ترجیح از همین جا پیدا می شود و اصل معاشرت ترجیحی بر همین نکته استوار است . اصلی که در باره جمعیت تبهکاران و گروه های ضد تبهکاران به یکسان اجرا می شود همچنین قوائی که در جهت مخالف عمل می کنند تابع همین اصل هستند . اشخاصی که جنایتکار می شوند برای این است که در تماس با الگوهای جنائی هستند و الگوهای ضد جنائی در پیش چشم ندارند . 

هر فردی به گونه ای یکنواخت، تحت تاثیر فرهنگ محیط اطراف خود قرار گرفته و با آن تطابق دارد مگر آنکه الگوهای دیگر او را دگرگون کنند . مردی از جنوب، حرف "ر" را تلفظ نمی کند زیرا سکنه جنوب آنرا تلفظ نمی کنند . ( فرانسویان حرف "خ" را نمی توانند تلفظ کنند زیرا در الفبای آنان این حرف وجود ندارد ). برعکس ، اصل معاشرت ترجیحی چنین ایجاب می کند : معاشرتهایی که از نظر تبهکاری خنثی هستند در تکوین رفتار جنائی بی اثر بوده و یا اثری خیلی ضعیف دارند . قسمت اعظم تجربه انسانی از این نقطه نظر خنثی است ؛ مانند آموزش مسواک زدن به دندان . رفتار در آن صورت در تبهکاری بدون اثر مثبت یا منفی است ، مگر در آن حدی که معاشرتهایی را ایجاب کند که رابطه ای با قواعد قانونی دارند . رفتار خنثی به ویژه آنگاه حائز اهمیت است که کودک تحت تاثیر آن با الگوهای جنائی تماسی حاصل نکند .

۷_ معاشرتهای ترجیحی، بر حسب وفور ، طول زمان ، قدمت و شدت ، می توانند تغییر یابند .

به سخن دیگر ، معاشرتها با رفتار جنائی یا ضد جنائی بر حسب این وجوه و کیفیات در تغییرند . تاثیر "طول زمان " و " وفور " یا کثرت در معاشرت امری مسلم است و احتیاج به توضیح ندارد. در باره اهمیت کیفیت " قدمت" باید توضیح داده شود : امری را که شخص در کودکی آموخته باشد اثر آن عمیق تر از آن است که در سنین بالاتر فرا گرفته باشد ، این امر در او ملکه شده و می تواند در طول زندگی در برابر نقض مقاومت کند و رفتار بزهکارانه نیز تابع همین قاعده است . معذالک ، این گرایش به وجهی شایسته و رضایت بخش ثابت نشده است ، قدمت به نظر می رسد از آن جهت حائز اهمیت است که در انتخاب معاشرتها تاثیر دارد. " شدت " با دقت تعریف نشده است اما شدت شامل مسائلی از قبیل حیثیت و اعتبار الگوی جنائی یا ضد جنائی و واکنش های هیجانی مربوط به معاشرت ها می شود .

با تعریف دقیق رفتار جنائی می توان از نظر کمی تاثیر این کیفیات را ارزیابی نمود و به یک نسبت ریاضی دست یافت ولی تاکنون هیچ فرمولی در این زمینه پیدا نشد و کشف چنین فرمولی بسیار دشوار خواهد بود . 

۸_ آموزش و تشکل جنائی بر اثر آمیزش با الگوهای جنائی یا ضد جنائی با همان مکانیسمهایی صورت می گیرد که مستلزم هر آموزش و تشکل دیگری است . برعکس، معنی این قاعده ، این است که تشکل جنائی فقط از راه تقلید حاصل نمی شود . مثلا کسی که مجذوب رفتار جنائی شد آن را در اثر آمیزش فرا می گیرد اما این جریان را نمی توان به طور عادی به عنوان یک جریان تقلید تلقی کرد .

۹_ تا هنگامی که رفتار جنائی مبین مجموعه نیازها و آرزوهاست، نمی توان آن را با این نیازها و ارزشها توجیه کرد زیرا رفتار غیر جنائی نیز مبین همین نیازها و آرزوهاست. دزدان ، به طور کلی ، دست به سرقت می زنند برای اینکه پولدار شوند ، اما به خاطر پول و کسب مال است که مردان باتقوی به کار می پردازند .

عده کثیری از نویسندگان و پژوهندگان، برای توجیه رفتار جنائی تلاش فراوان و ارتقای پایگاه اجتماعی و یا پول یا احساس محرومیت و ناکامی جلوه دهند ؛ باید گفت این تلاش ها، عبث و بیهوده است زیرا در این صورت با همین عوامل می توان احترام به قانون و رفتار جنائی را به یک گونه توجیه کرد . ( مثلا فقر و ناکامی یکی را به دزدی وادار کرد و دیگری را به کار واداشت و سومی را به کشف و اختراع نائل ساخت . پس ناکامی را به تنهایی نمی توان برای توجیه رفتار جنائی به کار برد .) این امور مشابه عمل تنفس است که در تمام موارد برای ادامه حیات ضرورت دارد و از این رهگذر بین رفتار جنائی و رفتار غیر جنائی فرقی نیست .

در این سطح ضرورتی ندارد که بگوییم برای چه یک شخص معاشرتهایی دارد که در پیش گرفته است . این امر مستلزم یک مجموعه بسیار پیچیده است .در منطقه ای که تبهکاری در آنجا در سطحی بالاست ، پسر بچه ای اجتماعی، فعال، ورزشکار ، به احتمال قوی ، با سایر بچه های همسایگان خود تماس خواهد گرفت و از آنها رفتار جنائی فرا خواهد گرفت و سرانجام یک گانگستر خواهد شد . در همین محیط ، یک کودک عصبی ، گوشه گیر ، درون گرا. سست و بی حال ، در خانه خود می ماند و با پسربچه های همسایگان، باب آشنایی و معاشرت را می گشاید و بزهکار نمی شود . در یک محیط دیگر ، پسر بچه ای اجتماعی، ورزشکار ، پرخاشگر وارد گروه پیشاهنگی می شود و بزهکار نمی گردد . معاشرتهای هر فرد، در حد بسیار وسیعی ، به وسیله سازمان اجتماعی تعیین شده است . یک کودک به طور عادی در خانواده ای تربیت شده است ، و نرخ بزهکاری ، در اغلب موارد ، با اجاره بهای ساکنان ، در ارتباط است. بسیاری از جنبه های دیگر سازمان اجتماعی در معاشرتهای هر یک از افراد تاثیری دارند.

توجیهی که قبلا از رفتار جنائی به عمل می آمد به یک سان شامل رفتار جنائی و غیر جنائی افراد می شود ...

تئوری و نقطه نظر ساترلند مبتنی بر این اصل است که هر فردی به گونه ای یکنواخت تحت تاثیر فرهنگ محیط اطراف قرار داشته و با آن مطابقت دارد مگر آنکه الگوهای معارض فرهنگ محیط ، او را دگرگون سازد . تئوری ساترلند از این رهگذر در خور انتقاد است که طبع فرد بزهکار در آن نادیده گرفته شد . بدیهی است در جرمشناسی، بدون رعایت و ملاحظه تغییرات فردی. کار مفیدی نمی توان انجام داد . حیثیت و اعتبار الگوهای فرهنگی برای تمام افراد یکسان نیست . باید به خاطر داشت که انسان تا حدودی الگوهای خود را بر می گزیند و از میان کسانی که از طریق زندگی اجتماعی پیشنهاد شده اند، انسان کسانی را بر می گزیند که مخصوصا با طبیعت او مناسب تر و موافق تر باشد .

سعید کیوان پور:شیرانی بیدآبادی 

منبع:

مبانی جرمشناسی جلد دوم ص ۲۲۶ دکتر مهدی کی نیا.