ali yazdaniyan
مدرس دانشگاه - مسئول امور پژوهشی مرکز پژوهش های شورای اسلامی شهر سمنان
97 یادداشت منتشر شدهجایگاه حقوق کیفری خیانت در امانت و چالش های اثبات آن در قوانین ایران
خیانت در امانت یکی از جرایم مهم علیه مالکیت و اعتماد اجتماعی در نظام حقوقی ایران است؛ جرمی که نه تنها به مال و دارایی اشخاص آسیب می زند، بلکه بنیان روابط اجتماعی و اقتصادی مبتنی بر اعتماد را نیز تهدید می کند. در بسیاری از معاملات، قراردادها، سپردن اموال، اجاره، مشارکت مدنی، و روابط شغلی، اصل بر این است که مال با رضایت مالک به دیگری سپرده می شود. از همین رو، قانون گذار برای جلوگیری از سوءاستفاده از این اعتماد، در ماده ۶۷۴ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) رفتارهایی همچون استعمال، تصاحب، اتلاف یا مفقود کردن مال مورد امانت را جرم انگاری کرده است. این مقرره نشان می دهد که قانون گذار به نقش حیاتی «امانت پذیری» در نظم اجتماعی واقف بوده و خیانت در امانت را در زمره جرایمی قرار داده که با وجود ظاهری مدنی یا قراردادی، ماهیت کاملا کیفری و ضد اجتماعی دارند.
جرم خیانت در امانت از سه عنصر اساسی تشکیل شده است: نخست، سپرده شدن مشروع مال توسط مالک یا متصرف قانونی؛ دوم، وقوع یکی از رفتارهای نامشروع مانند تصاحب، استعمال یا اتلاف؛ و سوم، وجود سوءنیت عام (علم و اراده) و سوءنیت خاص (قصد اضرار یا تصاحب). تفاوت مهم این جرم با دعاوی مدنی این است که رفتار مرتکب باید از حد نقض قرارداد فراتر رفته و واجد ماهیت کیفری باشد؛ به بیان دیگر، هر اختلاف قراردادی یا تاخیر در انجام تعهد الزاما خیانت در امانت نیست. همین تمایز یکی از چالش های مهم دستگاه قضایی است، زیرا مرز میان «تخلف قراردادی» و «رفتار مجرمانه» در بسیاری از پرونده ها مبهم می شود و تشخیص آن نیازمند احراز دقیق عناصر معنوی و مادی جرم است.
مهم ترین چالش در اثبات این جرم، احراز «سپرده شدن مال» و «قصد تصاحب» است. بسیاری از شکایت ها فاقد ادله کافی برای نشان دادن سپرده شدن مشروع مال هستند و صرف ادعای شفاهی، برای تحقق عنوان جزایی کفایت نمی کند. افزون بر این، قصد مجرمانه معمولا در رفتارهای پس از سپردن مال نمود می یابد؛ مانند امتناع از بازگرداندن مال، فروش غیرمجاز، یا خرج کردن وجه مشترک بدون اجازه، اما اثبات این قصد در دادگاه اغلب دشوار است. در نتیجه، بسیاری از پرونده ها به دلیل فقدان ادله روشن، با صدور قرار منع تعقیب یا برائت روبه رو می شوند. قانون گذار نیز با آگاهی از این وضعیت، در رویه قضایی و نظریات مشورتی تاکید کرده است که روابط صرفا قراردادی بدون اثبات عنصر سوءنیت، نمی تواند مبنای مسئولیت کیفری باشد؛ زیرا فلسفه حقوق کیفری جلوگیری از سوءاستفاده مجرمانه است، نه جبران ساده اختلاف های مدنی.
از دیگر چالش ها، ماهیت سنتی ادله اثبات است. در بسیاری از روابط امروزی، اموال به صورت دیجیتال، اعتباری یا قراردادی سپرده می شوند؛ اما قانون موجود بیشتر ناظر بر اموال عینی و ملموس است. به عنوان نمونه، سپردن رمز حساب، داده های الکترونیکی، اسناد دیجیتال یا اموال غیرملموس مالی، در قوانین سنتی به روشنی تعریف نشده و همین موضوع در تشخیص عنوان امانت و رفتار مجرمانه ابهام ایجاد می کند. تحول روابط تجاری نیز موجب شده است که بسیاری از تخلفات مدیران شرکت ها، پیمانکاران و کارگزاران در مرز میان خیانت در امانت و تخلفات قراردادی قرار گیرد که نیازمند اصلاح قانون و تدوین مقررات خاص درباره اموال غیرملموس است.
نکته مهم دیگر، گستردگی سوءاستفاده از شکایت خیانت در امانت در روابط خصوصی و تجاری است. بسیاری از طرفین معاملات، برای فشار بر طرف مقابل یا تسریع در استیفای حقوق مالی، از شکایت کیفری استفاده ابزاری می کنند؛ در حالی که فلسفه سیاست جنایی، استفاده از ضمانت اجراهای کیفری تنها در موارد ضروری و ضد اجتماعی است. همین امر موجب افزایش ورودی پرونده های کیفری، تحمیل هزینه های اجتماعی و ایجاد بی اعتمادی در مراودات اقتصادی می شود.
در جمع بندی می توان گفت که خیانت در امانت جایگاهی مهم در نظام حقوق کیفری ایران دارد و به عنوان یکی از ابزارهای صیانت از اعتماد اجتماعی عمل می کند، اما چالش های اثباتی آن—از جمله احراز سپرده شدن مال، تشخیص قصد مجرمانه، فقدان اسناد معتبر، مرز مبهم رفتار مدنی و کیفری، و عدم انطباق کامل قانون با اموال غیرملموس جدید—نیازمند بازنگری در قوانین، تدوین مقررات مدرن و ایجاد سازوکارهای دقیق تر برای احراز سوءنیت است. تنها با ارتقای شفافیت، اصلاح قوانین و تقویت فرهنگ حقوقی می توان از یک سو مانع سوءاستفاده از عنوان کیفری شد و از سوی دیگر، از حقوق مالکیت و اعتماد عمومی به طور موثر حمایت کرد.