«از بمبئی تا بوشهر»؛ روایتی دست اول از بوشهر قاجاری در آستانه قرن نوزدهم

26 آذر 1404 - خواندن 14 دقیقه - 37 بازدید

مقدمه

سفرنامه ها و یادداشت هایی که از قرن نوزدهم و بیستم میلادی در پی پژوهش های جدید سال های اخیر به دست آمده و منتشر شده اند، از منابع مهمی به شمار می روند؛ به ویژه از آن رو که تحولات اجتماعی و سیاسی ایران و بوشهر عصر قاجار را در آستانه دگرگونی ها روایت می کنند و از این منظر در خور تامل و بررسی اند.

اخیرا از سوی انتشارات هامون نو در سال ۱۴۰۴ با ترجمه خانم مریم فرخ نیا کتاب «از بمبئی تا بوشهر؛ سفر به بوشهر در سال ۱۸۱۱» منتشر شد. لازم به ذکر است که این کتاب با معرفی و پیگیری استاد سید قاسم یاحسینی به مترجم کتاب به زیور طبع آراسته شده است. انتشار این اثر در زمانه ای که بازخوانی منابع دست اول تاریخی ضرورتی فرهنگی است، اقدامی ارزشمند به شمار می آید. نقش واسطه های علمی در احیای چنین متونی، در اینجا به روشنی قابل مشاهده است.



نویسنده، جایگاه علمی و مسیر سفر

نویسنده کتاب سر ویلیام اوزلی، دیپلمات بریتانیایی و منشی مخصوص برادرش سر گور اوزلی، سفیر بریتانیا در ایران، بود. او سال ۱۸۱۱ میلادی، پیش از سفر به ایران، حدود ده ماه نزد میرزا ابوالحسن خان ایلچی شیرازی، سفیر ایران در لندن، زبان فارسی را آموخت. پس از آمدن به هندوستان، سفر دریایی اش با کشتی «لیون» از بندر بمبئی به بندر بوشهر قریب سی روز به درازا کشید. این دیپلمات خبره بریتانیایی فردی دانشمند، اهل علم و سیاست، علاقه مند به کتاب و مطالعه، محقق و پژوهشگر بود و با نگاهی تیزبینانه در رشته های تاریخ، فرهنگ، هنر، باستان شناسی، آداب و رسوم، زبان شناسی و نسخ خطی و با توجه به آثار و اشیای عتیقه و باستانی، درباره ایران یادداشت هایی دارد که بدون شک ما را در شناخت تاریخ ناگفته های بوشهر اوایل دوره قاجاریه یاری می رساند و منبعی بسیار باارزش و معتبر است.

پیوند دیپلماسی و پژوهش در شخصیت اوزلی، سفرنامه او را از گزارش صرف سیاسی فراتر برده است. با این حال، نباید فراموش کرد که این نگاه از منظر یک مامور دولت استعماری ثبت شده است.



تسلط بر منابع تاریخی و جغرافیایی

از دیگر سو، آشنایی فوق العاده او با منابع و نسخ خطی و اعلام جغرافیایی و اشاره های پی درپی او در پاورقی ها، نشان دهنده عمق دانسته های بی شمارش از وضعیت کرانه های خلیج فارس و دریای عمان است. او در مسیر دریایی بمبئی به بوشهر، به تطبیق و مقایسه اعلام جغرافیایی باستانی بر اساس منابع دست اول یونانی، رومی و اروپایی و نیز وضعیت این کرانه ها در زمان خود پرداخته و شرحی دقیق به دست داده است. به همین دلیل، مشاهدات او که در آغاز قرن نوزدهم میلادی ثبت شده، از منابع ارزشمند تاریخ خلیج فارس به شمار می رود. احاطه و تسلط او بر کتاب شناسی منابع یونانی، رومی و حتی کهن بابلی در معرفی خلیج فارس و کرانه های آن فوق العاده است. ضمن آنکه خود به کتابخانه های مختلف اروپا، از جمله هند و وین، مراجعه کرده و از منابع یادداشت برداری کرده و از تازه ترین اظهارنظرهای دیپلمات های بریتانیایی نیز غافل نبوده است. علاقه مندی او به نسخ خطی به حدی است که حتی در مسیر رسیدن به بوشهر، در کشتی، در حال رونویسی از کتاب «تحفه العالم» بوده است. در واقع اثر اوزلی نمونه ای کم نظیر از تلفیق پژوهش کتابخانه ای و میدانی است. این ویژگی، گزارش های او را تا حد زیادی از خطای سطحی نگری مصون ساخته است.

شاهزادگان پارسی و ناامنی های دریایی جواسم

اوزلی از شاهزادگان پارسی که بر خلیج فارس حکومت می کردند و نیز از ساکنان بومی کرانه های خلیج فارس و توصیف مردم و روزگار سپری شده آنان سخن رانده است. روایت دست اول او از رویارویی با کشتی های جنگی جواسم که آنان را عامل ایجاد ناامنی در خلیج فارس می دانست و به عنوان دزدان دریایی وحشی و ماهر در تسخیر کشتی ها و قتل وعام خدمه توصیف می کند، بسیار قابل توجه است. اشراف و دانش او بر آثار اروپاییانی که پیش از او از سفر به ایران روایت کرده اند نیز جالب توجه است؛ آنجا که مشاهدات خود از بندر سیراف را ذکر می کند، از بندر چارک و بردستان و نیز پرتگاه های دهشت انگیزی یاد می کند که می بایست منطقه «مطاف» در بندر دیر امروزی باشد؛ مکانی که برای دریانوردان همواره خطری بزرگ محسوب می شده است. او در شرح نبرد جواسم نیز به پیشینه تاریخی آنان نقب می زند. توصیف جواسم از منظر یک مامور بریتانیایی، به شدت متاثر از منافع استعماری است. این گزارش ها هرچند ارزش تاریخی دارند، اما نیازمند خوانش انتقادی اند.



مردم نگاری بوشهر و مناسبات اجتماعی

خوردن ملخ از سوی عرب تباران و ناخوشایند بودن این عمل برای پارسیان و ایرانیان برای او جالب توجه است. مردم بوشهر را مردمی فروتن و مطیع معرفی می کند و اذعان دارد که آدم هایی جنجالی و متکبر نیستند. از خمیر بلوط (با نام محلی «جفت») که بوشهری ها به دلیل گرمای زیاد برای محافظت از پوست خود به کار می بردند، سخن گفته است. او همچنین از حمل آب از چاه های بهمنی در مشک سخن می گوید و به پوشش عربی بخشی از مردم عرب تبار بندر بوشهر و تمایز آنان با پارسیان اشاره می کند. این بخش نمونه ای روشن از مردم نگاری روزمره است. با این حال، نگاه او گاه آمیخته به قضاوت های فرهنگی رایج در ادبیات شرق شناسانه است. باید به دیده داشت که بیشتر اورپائیانی که از بندر بوشهر بازدید و گزارش داده اند از حال و هوای عربی حاکم بر بندر بوشهر روایت هایی داشته اند که به وضوح می توان از برخورد سطحی آنان با این موضوع پرده برداشت کما اینکه در همین یادداشت ها از عنوان هایی چون پارسیان و ایرانیان و شرح تمایز فرهنگی آنان سخن به میان آمده است. اوزلی همچنین از گفتگوی دو نفر شیرازی و اصفهانی در طول سفرش به داخله ایران و انتقاد آنان از حضور اعراب در بوشهر که گویی تا رسیدن کاروان به کازرون خود را در ایران واقعی نمی دیدند! سخن گفته است. هر چند از بی تفاوتی مردم بوشهر به نوروز باستانی سخن گفته است!

ورود رسمی به بوشهر و تشریفات حکومتی

سر ویلیام اوزلی در اول مارس ۱۸۱۱ و پنجم صفر ۱۲۲۶ قمری به بندر بوشهر می رسد. تشریفات ورود او به بندر، روبه رو شدن با حاکم وقت بوشهر محمدجعفرخان و اشاره به گروه موسیقی نظامی و نقاره خانه دولتی بسیار قابل ملاحظه است. اهدای یک شیربچه از سوی حاکم بوشهر به سفیر انگلیس و نیز اشاره به هدایا و شیرینی های محلی، از جمله شیرینی «مائده» که از آب انگور و آب پرتقال شیرین شده با مغز بادام یا گردو تهیه و سپس خشک می شده، از نکات جالب گزارش اوست. او در زمان ورود، کشتی های بزرگ توپ دار نادرشاهی را می بیند که تنها اسکلتی از آن ها برجای مانده بود و به زنان حرمسرای حاکم و آداب پذیرایی دولتی زمانه نیز اشاره می کند. از جمله پذیرایی رسمی دربار ایرانی از قهوه و قلیان و چای و گلاب سخن گفته است. توصیف های تشریفاتی او، تصویری زنده از مناسبات قدرت در بوشهر قاجاری ارائه می دهد. این داده ها برای تاریخ اجتماعی بوشهر بسیار راهگشاست.



آیین ها، ورزش ها و زندگی فرهنگی

اوزلی از حرکات نمایشی پهلوانان و رویارویی تن به تن نمایشی مردان ورزیده، رقص و پایکوبی، و مهارت بالای سوارکاران ایرانی که آنان را به پارتیان باستان تشبیه می کند، سخن گفته است. همچنین از روزنامه های انگلیسی که از استانبول به بوشهر می رسیده یاد می کند و معتقد است ملوانان انگلیسی نام بوشهر را به «بوشیر» تحریف کرده اند. این بخش نشان می دهد بوشهر در مدار تبادل فرهنگی و خبری منطقه قرار داشته است.

ریشهر، باستان شناسی و عتیقه شناسی

اشاره او به نام های باستانی مزامبریا و تائوکه و شهرهای کهن استان بوشهر، از جمله خرابه های ریشهر باستانی، قابل توجه است. تحقیقات میدانی او از طریق گفت وگو با ساکنان محلی، سالخوردگان و منابع شفاهی درباره اتاق های زیرزمینی، قنات ها، چاه ها، آجرنوشته ها، خطوط ناشناخته، سکه ها و سنگ های قیمتی کشف شده در ریشهر و حوالی آن، واقعا بی همتاست؛ اما نباید فراموش کرد که اوزلی خود اعتراف کرده از عقیق، یمانی حکاکی شده، سکه های ساسانی، نقره ای و مرمری از تخت جمشید و تکه های سفال که از دیگر همکاران پیشین خود در بوشهر، بدست رسیده بهره مند شده است. البته تحقیقات باستان شناسی و بهتر بگویم عتیقه شناسی اوزلی در روزهای آغازین ورودش به بندر بوشهر دنبال می شد. که نشان دهنده غارت میراث ایرانیان از سوی اجنبی و بیگانان و تاراج میراث ملی ما در عصر بی خبری بوده است. چنانچه اوزلی از بی اهمیتی آثار و ابنیه تاریخی در نزد ایرانیان سخن می گوید و می نویسد که افرادی که حتی در نزدیکی این آثار هستند یکبار هم به تخت جمشید نرفته و اطلاعاتی از آن ندارند حتی مردان حکومتی و دولتی!!!

همچنین او از یکی از آگاهان محلی می شنود که ۷۰۰ خانواده تنها در ریشهر مشغول تراش و صیقل دادن عقیق و سنگ های قیمتی بوده اند. او به زمین لرزه سال ۱۸۰۶ میلادی / ۱۲۲۱ قمری و وحشت ساکنان بندر بوشهر به مدت 15 روز و کوچ تابستانی مردم نیز اشاره می کند. اوزلی اشاره به ریشهر باستانی در خوزستان و ارجان در متون تاریخی را بجای ریشهر بوشهر، حاصل اشتباه برخی کاتبان در نسخ خطی برشمرده است. بدین ترتیب اطلاعات او درباره ریشهر از مهم ترین منابع باستان شناسی غیرایرانی آن دوره است. با این حال، خروج اشیای تاریخی از کشور، رویه ای غارت گرانه بوده است.



توله پنیرک، باورهای آیینی و چرخش به سوی خورشید

او از خواص دارویی گیاه توله پنیرک سخن می گوید؛ گیاهی دارویی که در طب سنتی برای نرم کنندگی سینه، التهاب های پوستی و بیماری های گوارشی کاربرد داشته است. اوزلی نقل می کند که زرتشتیان این گیاه را مقدس می دانستند، آن را رو به خورشید در حال چرخش تصور می کردند. اشاره به افسانه های زرتشیان و اعتقادات آنان درباره این گیاه که آنان برای احترام دانه گیاه توله را زیر خانه های خود نگه می داشتند و به دلیل نسبت دادن آن به نیروهای کیهانی و عنصر نور، برایش حرمت قائل بودند. این بخش نمونه ای درخشان از پیوند گیاه شناسی، پزشکی مردمی و باورهای مذهبی است. ثبت چنین داده هایی ارزش مردم شناختی کتاب را دوچندان کرده است.

تدفین ها و کاوش های میدانی

او به کوزه های سفالی تدفینی اشاره دارد و خود با چند کارگر عرب اقدام به کاوش می کند. کوزه ها نوک تیز، افقی و قیراندود بوده اند. اوزلی می گوید یک نفر عرب سالخورده به او گفت صد عدد از این کوزه ها را حفر کرده است! او پس از بررسی کوزه ها متوجه شده کوزه های نوک تیز در امتداد هم و به صورت افقی نه موازی با یکدیگر در جهت شرق به غرب قرار داشته اند و همگی در یک خط مستقیم بوده اند. او حتی اسکلت ها را به انگلستان می برد و از کشف کوزه ای متعلق به مادر و کودکی خبر می دهد. همچنین دیده های خود را با نقاشی های دقیق ثبت کرده و به توان جسمی مردان تنگسیر و تنگستان اشاره دارد. این گزارش ها داده هایی کمیاب از آیین های تدفین منطقه ارائه می دهد.

خوراک، اقتصاد و محیط زیست

از غذاها میگوی بوشهری، دادن ماهی خشک به گاوها، از منطقه ماهی خواران نئارخوس، روغن کوسه، عنبر سیلان سخن در می گوید. از مجسمه سازی مدرن، لوطی ها، زیورآلات و طلسم ها نیز غافل نمی ماند. تنوع داده های معیشتی و هنری در این بخش، نشان دهنده نگاه جامع اوزلی به زندگی اجتماعی است.

موسیقی، سوگواری تاریخی و خاطره زندیه

موسیقی بوشهر یکی از درخشان ترین بخش های روایت اوست .به موسیقی کمانچه با نوازندگی محمد کربیگی، نی انبان و سعید نوازنده نی انبان بوشهر اشاره می کند. او می نویسد چوب [قاب] ساز نی را از درختان توت شیراز می آوردند. روایت می کند که شبی در خانه ای در بوشهر، نوای غم انگیز کمانچه ای را شنیده که در سوگ سلسله نگون بخت زند نواخته می شده و حاضران در مجلس، با شنیدن این نغمه، به شدت متاثر شده و بر مظلومیت کریم خان زند و خاندانش گریسته اند. او این واقعه را نشانه ژرفای عاطفی موسیقی ایرانی و پیوند آن با حافظه تاریخی مردم می داند. همچنین به کتاب اسکات وارینگ درباره ترانه های لطفعلی خان زند اشاره می کند. نام نوازندگان، سازها و شرح آن ها را با جزئیات و نقاشی های دقیق ثبت کرده و معتقد است اعراب و ترک ها موسیقی خود را وامدار ایرانیان اند. گریه برای خان زند نشان می دهد که موسیقی در بوشهر آن روزگار تنها ابزار طرب نبوده، بلکه رسانه ای برای انتقال حافظه سیاسی و عاطفی نیز محسوب می شده است. این روایت، پیوند عمیق هنر و تاریخ را در فرهنگ جنوب ایران به روشنی نمایان می کند.



مسیر حرکت به شیراز و قدرت های محلی

او مسیر کاروان بوشهر تا شیراز را با دقت ثبت می کند: عالی چنگی، چاهکوتاه، برازجان، دالکی، کنارتخته، کتل ملو، کمارج، خشت و دریس. اوزلی به چاه های آب شیرین معروف به گبرها در عالی چنگی اشاره دارد. که توسط روستائیان کشف شده و چاه ها با فاصله منظم و در جهت خاصی قرار داشته اند که 5 یا 6 چاه را اوزلی بررسی کرده است.

همچنین از چاهکوتاهی ها و قبیله دموخ، نقشه حذف آنان توسط محمدنبی خان و غارت و زندانی شدن شیخ قبیله سخن می گوید. به برازجان، کل زدن زنان، چشمه های گوگردی دالکی، مراسم پیشواز و اجحاف به رعایا و پرتگاه های وحشتناک مسیر نیز اشاره می کند. این بخش تصویری کم نظیر از جغرافیای سیاسی و اجتماعی جنوب ایران در آستانه قرن نوزدهم ارائه می دهد. نقش قبایل در موازنه قدرت به خوبی آشکار است.



جمع بندی نهایی

کتاب «از بمبئی تا بوشهر؛ سفر به بوشهر سال ۱۸۱۱» اثر سر ویلیام اوزلی، یکی از مهم ترین منابع دست اول برای شناخت اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بندر بوشهر و کرانه های خلیج فارس در آغاز دوره قاجار است که با رویکردی تلفیقی از سفرنامه نویسی، جغرافیای تاریخی و مردم نگاری نوشته شده است. ارزش علمی اثر نه تنها در مشاهدات میدانی دقیق نویسنده، بلکه در تسلط کم نظیر او بر منابع کلاسیک یونانی، رومی و اروپایی و تطبیق داده های تاریخی با واقعیت های زمان خود نهفته است. با وجود نگاه استعماری و گاه جانب دارانه او نسبت به برخی گروه ها، این کتاب از منظر روش تحقیق، تنوع داده ها و ثبت جزئیات زندگی روزمره، موسیقی، اقتصاد، باستان شناسی و جغرافیای منطقه، جایگاهی ممتاز در مطالعات خلیج فارس و تاریخ بوشهر دارد.