مقوله سواد رسانه ای و سیاستگذاری در عصر داده های کلان

سواد رسانه ای در عصر داده های کلان دیگر یک مهارت جانبی یا خاص نیست بلکه به یک ضرورت حیاتی برای بقا و پیشرفت جوامع تبدیل شده است زیرا ما در جهانی زندگی می کنیم که هر لحظه حجم عظیمی از داده ها از شبکه های اجتماعی، موتورهای جستجو، سامانه های دولتی و حتی ابزارهای روزمره مانند تلفن همراه تولید می شود و این داده ها نه تنها رفتار فردی و اجتماعی را بازتاب می دهند بلکه به منبع اصلی تصمیم گیری در سیاستگذاری عمومی و حکمرانی نوین بدل شده اند . در چنین شرایطی سواد رسانه ای به معنای توانایی درک و تحلیل پیام های رسانه ای دیگر کافی نیست بلکه باید شامل فهم سازوکارهای تولید داده، الگوریتم های تحلیل اطلاعات و پیامدهای سیاسی و اجتماعی استفاده از داده ها نیز باشد.
سیاستگذاری در این عصر بدون توجه به سواد رسانه ای شبیه حرکت در تاریکی است زیرا تصمیم گیران اگر توانایی تحلیل انتقادی داده ها و پیام های رسانه ای را نداشته باشند به راحتی تحت تاثیر جریان های اطلاعاتی هدایت شده قرار می گیرند و شهروندان نیز اگر فاقد سواد رسانه ای باشند در برابر موج عظیم داده ها و اخبار دستکاری شده آسیب پذیر خواهند بود و این امر می تواند به بحران اعتماد عمومی و تضعیف مشروعیت سیاست ها منجر شود. از سوی دیگر داده های کلان هم فرصت هستند و هم تهدید فرصت از آن جهت که تحلیل داده ها می تواند به سیاستگذاری دقیق تر، پیش بینی بحران ها و بهبود خدمات عمومی منجر شود. تهدید از آن جهت که همین داده ها می توانند برای دستکاری افکار عمومی، تبلیغات سیاسی و حتی کنترل اجتماعی مورد استفاده قرار گیرند بنابراین سیاستگذاری هوشمند باید بر آموزش مقوله سواد رسانه ای در مدارس، دانشگاه ها و رسانه ها تمرکز کند و شهروندان را به مصرف کنندگان فعال و انتقادی اطلاعات مبدل نماید . یکی از چالش های اصلی در این مسیر تعدد نهادهای تصمیم گیر و فقدان هماهنگی میان آنهاست. در بسیاری از کشورها ، نهادهای مختلف هر یک برنامه هایی برای ارتقای سواد رسانه ای دارند اما عدم وجود یک مرجع واحد باعث پراکندگی و ناکارآمدی سیاست ها می شود در سطح جهانی نیز دولت ها با چالش مشابهی مواجه اند زیرا داده های کلان اغلب در اختیار شرکت های فناوری بزرگ قرار دارند و سیاستگذاری نیازمند تعامل پیچیده میان دولت ها، بخش خصوصی و جامعه مدنی است . به زبان ساده سواد رسانه ای در عصر داده های کلان هچون یک قطب نما و جهت یاب است که هم سیاستگذاران و هم مردم را در دریای بی پایان اطلاعات هدایت می کند بدون این ابزار ، سیاستگذاری به تصمیم گیری بر اساس توهمات و تبلیغات بدل می شود و جامعه در معرض خطر بی ثباتی قرار می گیرد اما اگر سواد رسانه ای به طور جدی در سیاستگذاری نهادینه شود داده های کلان می توانند به ابزار توسعه، شفافیت و مشارکت اجتماعی تبدیل شوند و حکمرانی نوین را به سمت عقلانیت و عدالت هدایت نمایند .