سیلوهای سازمانی در بخش خدمات؛ فرسایش تجربه مشتری و زوال نوآوری

ماهیت نامشهود خدمات و ضرورت یکپارچگی در سازمان های خدماتی، «محصول» چیزی جز فرآیند ارائه خدمت نیست. برخلاف کالای فیزیکی که در کارخانه تولید و سپس مصرف می شود، در خدمات، تولید و مصرف همزمان رخ می دهند. به همین دلیل، وجود سیلوهای سازمانی(Organizational Silos) در یک سازمان خدماتی، مستقیما به قلب «رضایت مشتری» شلیک می کند. در اینجا سیلوها نه تنها مانع بهره وری، بلکه عامل اصلی گسست در زنجیره ارزش خدمت هستند.
ریشه های شکل گیری سیلو در سازمان های خدماتی
در این سازمان ها، سیلوها اغلب حول محور تخصص های ستادی یا لایه های نظارتی شکل می گیرند:
· تخصص گرایی مفرط و دفاع از قلمرو: وقتی واحد حقوقی، واحد مالی و واحد بازاریابی هر کدام خود را «صاحب نظر نهایی» می دانند، سازمان دچار بن بست می شود. هر واحد با عینک تخصص خود به مسائل می نگرد و از دیدن «تصویر بزرگتر»(The Big Picture) ناتوان می ماند.
· اهداف متعارض در صف و ستاد: واحدهای عملیاتی که مستقیما با ارباب رجوع در تماس هستند، برای جذب و رضایت مشتری تعهداتی می دهند که واحدهای پشتیبانی یا ستادی (مانند منابع انسانی یا تدارکات) به دلیل قوانین داخلی سخت گیرانه، ابزار اجرای آن را فراهم نمی کنند.
· جزایر اطلاعاتی در سیستم های اداری: وقتی سوابق یک مشتری یا پروژه در واحد «قراردادها» با سوابق او در واحد «پشتیبانی فنی» همگام نیست، سازمان دچار «فراموشی سازمانی» شده و مشتری مجبور است بارها یک اطلاعات را تکرار کند.
بن بست نوآوری در خدمات(Service Innovation)
نوآوری در خدمات معمولا از نوع نوآوری در فرآیند یا نوآوری در مدل کسب وکار است که هر دو به شدت به همکاری بین واحدی وابسته اند.
· توقف تفکر طراحی (Design Thinking): نوآوری خدماتی مستلزم درک «سفر مشتری»(Customer Journey) است. وقتی بخش های مختلف سازمان در سیلوهای خود محبوس باشند، نمی توانند یک تجربه بدون اصطکاک و هوشمندانه برای مخاطب طراحی کنند، زیرا هر بخش فقط مسئول یک تکه از پازل است.
· حبس بازخوردهای محیطی: واحدهای خط مقدم (Front Office) انبوهی از ایده های بهبود را از بازار دریافت می کنند، اما به دلیل وجود دیوارهای سیلویی، این ایده ها هرگز به دست تیم های استراتژی یا مدیران ارشد نمی رسد تا تبدیل به خدمت جدید شوند.
۳. پیامدها: از «بوروکراسی پنهان» تا «فرسایش برند»
در خدمات، اشتباهات ناشی از عملکرد جزیره ای، هزینه های سنگین و فوری دارند:
· ناهماهنگی در وعده و عمل: مخاطب از واحد فروش یک قول می گیرد و از واحد پشتیبانی پاسخی متفاوت دریافت می کند. این تفرق، اعتبار برند را در بازار از بین می برد.
· لختی سازمانی: در سازمان های سیلویی، یک درخواست ساده بین واحدها پاس کاری می شود. این «زمان مرده» باعث افزایش هزینه های جاری و کلافگی کارکنان و مشتریان می شود.
توصیه های استراتژیک برای مدیران منابع انسانی(HR)
مدیران منابع انسانی در سازمان های خدماتی باید به عنوان «معماران پیوستگی»عمل کنند:
الف) شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) فرآیندمحور
به جای پاداش به تعداد کارهای انجام شده در یک واحد (مثلا تعداد قراردادهای بسته شده)، شاخص هایی تعریف کنید که بر «خروجی نهایی» تمرکز دارند.
توصیه: بخشی از پاداش سالانه همه مدیران را به شاخص «رضایت کلی ذینفعان» گره بزنید تا همه برای موفقیت کل سازمان انگیزه پیدا کنند.
ب) ایجاد تیم های پروژه ای بین وظیفه ای(Cross-functional)
برای حل مشکلات بزرگ یا راه اندازی پروژه های جدید، کارگروه هایی متشکل از نمایندگان فنی، اداری، مالی و روابط عمومی تشکیل دهید. این تیم ها باید قدرت تصمیم گیری داشته باشند تا دیوارهای بروکراسی را دور بزنند.
ج) فرهنگ «مشتری داخلی» (Internal Customer)
به کارکنان آموزش دهید که همکار آن ها در واحد دیگر، «مشتری داخلی» آن هاست. کیفیت کار هر واحد، ورودی کار واحد دیگر است. اگر این زنجیره قطع شود، کیفیت خدمت نهایی افت خواهد کرد.
د) نشست های اشتراک دانش (Knowledge Sharing Sessions)
به طور منظم جلساتی برگزار کنید که در آن هر واحد، چالش ها و دستاوردهای خود را برای سایر واحدها شرح دهد. این کار باعث می شود افراد درک کنند که فعالیت آن ها چگونه بر کار دیگران تاثیر می گذارد.
نتیجه گیری در اقتصاد خدمات، مزیت رقابتی نه در ابزارها، بلکه « میزان هماهنگی ذهن ها» نهفته است. شکستن سیلوها در یک سازمان خدماتی، شرط بقا در بازاری است که مشتریان آن تشنه ی سرعت، شفافیت و برخورد یکپارچه هستند.