فرآیند انگیزش و توانمند سازی در تعیین هدف هوشمند

7 مرداد 1403 - خواندن 3 دقیقه - 116 بازدید

هدف گذاری هوشمند برای اولین بار توسط دکتر ادوین لاک در دهه 1960 معرفی شد. به گفته لاک، تعیین اهداف متناسب با معیارهای هوشمند انگیزه و توانمندی را برای افراد فراهم می کند که برای اطمینان از دستیابی به اهداف بسیار مهم بود. امروزه معیارهای هوشمندی در بسیاری از سازمان ها، صرف نظر از اندازه و حوزه کسب و کار، در فرآیند هدف گذاری اعمال می شود. قوانین جهانی هستند و همچنین می توانند برای اهداف شخصی اعمال شوند، که آنها را به ابزاری عالی برای توسعه یک برنامه شغلی تبدیل می کند.اهداف هوشمند خاص:معیار اول تاکید می کند که اهداف باید مشخص و مرتبط با نتیجه مطلوب باشند. تعیین اهداف کلی ممکن است انگیزه را کاهش دهد، زیرا مسیر دستیابی به آنها نامشخص می شود.قابل اندازه گیری: برای دستیابی به موفقیت در پیگیری یک هدف، باید راهی برای اندازه گیری موفقیت وجود داشته باشد، به همین دلیل است که دومین نکته تئوری اهداف هوشمند این است که اهداف باید قابل اندازه گیری باشند.با اندازه گیری موفقیت می توان پیشرفت به سمت هدف را زیر نظر گرفت که در نهایت باعث بهبود انگیزه می شود.قابل دستیابی: سومین معیاری که باید برای اهداف اعمال شود دست یافتنی است. هدفی که دستیابی به آن غیرممکن است به جای فرصت تبدیل به یک بار می شود، زیرا تمام تلاش هایی که فرد انجام می دهد به او برای رسیدن به هدف کمک نمی کند. از سوی دیگر، اگر هدف قابل دستیابی باشد، می توان برای اطمینان از دستیابی به آن، استراتژی روشنی طراحی کرد.واقع بین: معیار بعدی بر لزوم واقع بینانه بودن هدف تاکید می کند، به این معنی که هدف باید با در نظر گرفتن شرایط فعلی تعیین شود. اگر هدف در مقایسه با سطح شغلی فعلی بیش از حد بالا تعیین شود، رسیدن به آن به سختی امکان پذیر خواهد بود.زمان محدود: مرحله نهایی هدف گذاری، اطمینان از محدود بودن اهداف است. تعیین یک محدودیت زمانی مشخص که توسط آن باید به هدف دست یافت، احساس فوریت ایجاد می کند، که ممکن است به یک عامل انگیزشی اساسی تبدیل شود.