نقش قدرت و سیاست در ورزش

11 مرداد 1403 - خواندن 4 دقیقه - 26 بازدید

 امروزه قدرت به عنوان مهارت انجام کارها توسط افراد دیگر توصیف می شود. همچنین به عنوان وسیله ای بی دردسر برای انجام وظایف به روشی که می خواهید انجام شود، توصیف می شود. قدرت را نمی توان در انزوا قرار داد زیرا از ارتباطات بین دو یا چند نفر تشکیل شده است. همچنین لازم به ذکر است که می تواند در حضور یا عدم حضور مرجع باشد. این با یک مثال خوب نشان داده می شود که به موجب آن یک جنایتکار ممکن است با کمک اسلحه قدرت داشته باشد اما ممکن است همچنان فاقد اقتدار باشد. در حالی که قدرت و اقتدار به جای یکدیگر استفاده می شوند، اقتدار را می توان به عنوان مشروعیت اعمال قدرت بر دیگران تعریف کرد. قدرت درون سازمان های ورزشی به وضوح قابل لمس نیست. ذاتا در مورد نقش پست های سازمانی و فردی در بدنه های ورزشی برداشت های متفاوتی وجود داشته است. عقیده رایج این است که موقعیت های سلسله مراتبی در سازمان های ورزشی مستقیما به کنترل تاثیرگذار بر آن ارگان ها تبدیل می شود. ظاهرا آنطور که نمونه های متعدد در متن نشان می دهند، اینطور نبوده است (Slack, 2008) رهبران سازمان های ورزشی بارها مقاومت در اداره سازمان های ورزشی را تجربه کرده اند. توانایی رهبران در برادری ورزشی برای متعهد ساختن دیگران به وظایف به طور جدی تضعیف شده است. قدرت در سازمان های ورزشی اغلب از طریق تشکیل بدنه ها و گروه های موازی با مشکلات و مقاومت هایی مواجه می شود. قدرت درک شده نیز شخصی سازی شده است، بنابراین تعریف واقعی قدرت را نفی می کند. نمونه های واقعی از افرادی که قدرت را در دست دارند، اما فاقد اقتدار در سازمان های ورزشی هستند، صاحبان تیم های ورزشی حرفه ای هستند. این مالکان قادر به تحمیل قدرت پاداش هستند، که به عنوان قدرتی که از کنترل آنها بر پاداش های افراد دیگر به دست می آید، تعریف می شود. این قدرت با افزایش مقدار یا اهمیت پاداش بیشتر می شود. این بدان معناست که هر چه پاداشی که به دریافت کننده اعطا می شود بزرگتر باشد، فرد از قدرت بیشتری برخوردار است. این نوع پاداش نه تنها به صاحبان یک تیم ورزشی محدود نمی شود، بلکه برای مربیان تیم های ورزشی، روسای و روسای سازمان های ورزشی خاص نیز اعمال می شود (اسلک، 2008). نمونه های دیگر عبارتند از نهادهای تنظیم کننده ورزش که موظف به مجازات متخلفان ورزشی مانند کسانی که در اعمال خلاف اخلاق ورزشی مانند اعمال دوپینگ شرکت می کنند، هستند. قدرت آنها از کینه به بدن به دست می آید. این قدرت به عنوان قدرت اجباری تعریف می شود. تنبیه در این مورد به عنوان یک محرک بزرگ برای افراد یا ورزشکاران عمل می کند. نمونه بعدی قدرت به عنوان قدرت مرجع شناخته می شود که بر اساس فردیت و شخصیت پایه گذاری شده است. این نوع قدرت بیشتر توسط مربیان تیم های خاصی اعمال می شود. شناخته شده است که مربیان می توانند روحیه مثبتی را در بازیکنان خود القا کنند تا جایی که بر نحوه بازی بازیکنان خود تاثیر بگذارند. نمونه دیگری از قدرت بدون اقتدار به عنوان قدرت متخصص شناخته می شود که با توانایی فرد در استفاده از دانش یا مهارت ذاتی برای تاثیرگذاری بر دیگران یا سیستم های موجود به دست می آید. چنین افرادی لازم نیست بخشی از سلسله مراتب درون سازمان ورزشی باشند، اما ممکن است بر نحوه مدیریت ورزش در بدنه سازمانی تاثیر بگذارند. یک تحلیلگر فناوری اطلاعات ممکن است نسبتا قدرتمند نباشد، اما نفوذ و قدرت آنها ممکن است از طریق دانش آنها در مورد نحوه اجرای وظایف آشکار شود.