ساده گرایی (مینیمالیسم) زیبا

20 مرداد 1403 - خواندن 5 دقیقه - 49 بازدید

💮ساده گرایی (مینیمالیسم) زیبا


الگوی ساده و مناسب، اثر بخش تر از افراط و زرق و برق های بی نتیجه. آموزش را حول ساده گرایی زیبا بنا نهیم.
معلم ها و آموزش دهندگان نقش بسزایی در انتقال دانش، معرفت و محتوا دارند اما چگونگی انتقال بسیار بسیار مهم است.
تدریس آغشته به محبت تاثیری دامنگیر دارد و نتیجه اش مشخص است که دانش آموزان مشتاقانه و عاشقانه در کلاس درس ما حاضر می شوند.
دو بال اصلی موفقیت دانش آموزان، بدون شک معلمان و والدین هستند که در قاب و قالب یک تیم منسجم می توانند شاهد نمایش دلپذیری از اتفاقات مثبت باشند.
تراژدی پشیمانی و آه و افسوس، دستاورد بعضی از دانش آموزان در عرصه ی تحصیل است و دیوار یاس بر آنها چیره می شود.

پدر خانواده آنها را ترک گفته است. مادر و دو فرزندش روزگار سرد و سختی را سپری می کردند.
عدم شفافیت پوست، آنها را از دیگر هم کلاسی ها متمایز ساخته است. مورد هجمه، طعنه و تمسخر اطرافیان قرار می گیرد.
بازهم که نمره ات کم شده است. چرا درس نمیخوانی؟ پرسش تکراری مادر از فرزندش.
مادرش در خانه ای کار می کرد، مرد آن خانواده کتابخانه ای بزرگ داشت و مادر با دیدن این همه کتاب به فکر فرو می رود، این آغاز جرقه ای در ذهن مادر است.
مادر قرار است زندگی بنی را تغییر دهد. مادر سواد خواندن و نوشتن ندارد اما تا به حال این داستان را برای فرزندانش آشکار نکرده است.
مادر مصمم است که بنی و دیگر فرزندش را عاشق تحصیل و کتاب خواندن کند و معتقد است برگ برنده ی فرزندانش تحصیل است.
بنی و دیگر پسرش را مجبور می کند تا هفته ای یکی دو کتاب از کتابخانه تحویل بگیرند و خلاصه ی آنها را برای مادرشان بنویسند .
بچه ها هنوز نمی دانند مادر سواد ندارد. هربار که از مادر سوالی را پرسیده اند، مادر سوالشان را با تولید بهانه ای، بی پاسخ گذاشته است.
بالاخره بچه ها با اجبار و اصرار مادر شروع می کنند به خواندن و خلاصه نویسی. نسیم اتفاقات مثبت شروع به وزیدن می کند.
بنی عاشق خواندن کتاب می شود، هر روز بیشتر و بیشتر می خواند و لبخند رضایت بر سیمای مادر نقاشی شده است.
بنی قرار است از دل طوفانهای گرد و خاک سرافراز بیرون آید و خود را از منجلاب شکستها با ساختن پلی به سمت پیروزی ها رها سازد.
مادر مریض می شود و  چند مدتی را باید در مرکز بهداشتی بستری شود.
بنی به مادر قول داده است بهتر و بیشتر تلاش کند و نمرات ضعیف را جبران کند. تنبل و بی استعداد، لقب هایی که به بنی نسبت داده بودند، کم کم رخت بر بسته و دیدگاه ها عوض می شود.
بنی پیشرفت کرده، او حالا در تمام دروس نمرات عالی کسب می کند. او توانسته است با  نور خورشید موفقیت، برف و یخ شکستها و ناکامی ها را آب نماید
نفر اول دبیرستان، بنی تیره پوست، از همه ی سفیدپوستان متمول پیشی گرفته است. بارها قصد تخریب او را داشته اند اما او تسلیم نمی شود و طعنه ها و تمسخرها و حرفهای آزار دهنده ی اطرافیان نمی تواند مانعی باشد تا او مسیر تلاش را رها کند. او به سختی به اینجا رسیده است. این جایگاه، ارزشمند است.
۲۳ ساعت تلاش مداوم، استرس و هیجان، تا حالا کسی نتوانسته است دو کودک که سرشان به هم چسبیده است را عمل کند و آنها را از هم جدا سازد که هر دوی آنها زنده بمانند.
بن امریکایی کیلومترها پرواز کرد تا در بیمارستانی  در قاره ی سبز و در کشور آلمان دو کودک را جراحی کند و هردوی آنها سالم و سلامت به آغوش خانواده برگردند.
مادری که ایستاد و ثابت کرد، با حمایت می توان فرزندان را از جاده های تلخ و تاریک به سمت مسیرهای سبز راهنمایی کرد.
همان پسری که در کلاس، بی استعداد صدایش می کردند، با تلاش و حمایت مادرش توانست جراح مغز و اعصاب شود و خدمات شایانی را در زمینه ی پزشکی تقدیم مردم دنیا کند.
یک حرکت ساده ی مادر، یک آینده را تغییر داد تا ثابت شود استعداد داریم اما شاید مسیر درست را گم کرده باشیم. شاید نشود به عقب بازگشت و آغازی زیبا ساخت اما می شود هم اکنون شروع کرد و پایانی زیبا ساخت. 


والدین نقش بسزایی در موفقیت  فرزندانشان دارند. مادر و بن به سلامت از دریای متلاطم و مواج به سمت ساحل موفقیت رهنمون شدند.
همه می توانند، اگر بخواهند. فریاد رقابت سر بکشید و تا لحظه ی آخر جانانه بجنگید و تسلیم امواج منفی نشوید، یادمان باشد خواستن، توانستن است.

برگرفته از داستان بنجامین بن کارسون، پزشک حاذق و جراح مغز و اعصاب

✍️ فرشاد راشدپور