حکمت ضرب المثل ها و حکایات ؟

23 مرداد 1403 - خواندن 7 دقیقه - 157 بازدید

ضرب المثل ها و حکایات :

در این یادداشت اظهار می داریم که ( ضرب المثل ها ؛ حکایات و فکاهی ها نماینده اخلاق جامعه می باشند و ما را به کردار پسندیده ، پندار نیک و گفتار نیک هدایت می نمایند ؛ و در کل میتوان گفت ضرب المثل ها و حکایات آیینه تمام نمای فرهنگ و تمدن جامعه ی بشری است . " مثل " در هر ملتی نماینده افکار و روحیات آن ملت است و چه بسا که میشود با شناخت ریشه ای یک مثل به توان و قدرت فکر ، چگونگی اصالت اجتماعی و ذوق ملتی پی برد ؟ می دانیم که یکی از جنبه های راز آمیز وجود انسان ( زبان است ) که پس از قرنها هنوز آن را به گونه ای که باید شناخت نشناخته ایم . دانشمندان فن معتقدند که شناسایی زبان به صرف وقت ، فکر و قدرت و اندیشه ی فوق العاده نیاز دارد . از طرفی تا کسی زبان را خوب نشناسد نمی تواند از آن به شایستگی استفاده نماید . الاقول دانشمندان زبان یک نهاد اجتماعی است به این معنی که افراد یک جامعه به منظور آگاهی از مقاصد، نیات یکدیگر و برای ارتباط با هم دیگر عناصر آن را برقرار کرده اند که توسط حکایات و ضرب المثل ها انتقال می یابد و آدمی را به فکر و اندیشه وادار می سازد . هر ضرب المثل ، حکایت ، داستان و حتی فکاهیات گویای پیام و هشداری برای جامعه است . آنها نوعی از داستان کوتاهی است که معمولا گفته یا نوشته میشوند که بتوان به سادگی آن را درک کنیم و در نهایت نکاتی را بر شنونده و یا خواننده آشکار می کند . ضرب المثل یا زبان زد ، گونه ای از بیان است که معمولا تاریخچه و داستانی پند آموز در پس آنها نهفته است. هرچند بسیاری از این داستانها از یاد رفته است و پیشینه برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست اما با اینحال در سخن و زبان بکار می روند . " نکته " شکل درست این واژه یعنی ضرب المثل (مثل ) است و ضرب در ابتدای آن حرف اضافه است به عبارت دیگر ضرب المثل به معنای مثل زدن است . در مورد پیدایش و رواج امثال و اصطلاحات مثلی هیچگونه اطلاعاتی در دست نیست . جملاتی که امروزه به عنوان امثال حکم شناخته شده است و در تکلم عموم جاری است ، ابتدا گفتار لحظه ای و تراوش برق آسای اندیشه ی انسان سخن گو بوده است که به لحاظ موثر بودن ، دقیق بودن و دلنشین بودن آن در ذهن شنونده حک و سپس تکرار شده است .لذا اولین گوینده یک عبارت مثلی را می توان ناشناس عنوان کرد . در هر صورت همانگونه که اشاره شد؟ ضرب المثل یک جمله کوتاه به نظم یا به نثر ، گاهی در بر دارنده ی پند ، دستور اخلاقی و اجتماعی بزرگی است که با وجود کوتاهی لفظ ؛ سادگی و روان بودن شنونده را در افکار عمیق فرو می برد و آن جمله را از گوش به اعماق قلب خود می فرستد و انفعالات و هیجاناتی در او بوجود می آورد . واقعا جای بسی مسرت و خوشوقتی است که ایرانیان عموما خداوندان بی نظیر حکایات و صرافان خبیر ضرب المثل ها هستند . کم کم قدر و قیمت واقعی آن را فهمیده و دانسته اند که در گلشنان ادبیات که بهترین مایه حسن و جمال آن همانا پند و اندرز و حکمتی از تفکرات انسان سازی میباشد در جای خود جایی و مقامی دارد . در هر حال تصور حقیر این است که اشاعه و مطالعه ی حکایات و ضرب المثل ها می تواند انسان را از ترشرویی و بداخلاقی های اجتماعی و خانوادگی رهایی بخشد و به سعادت و نیکبختی برساند...

به عنوان مثال: ضرب المثل و داستان شتر دیدی ندیدی ؟ این مثل هنگامی کاربرد دارد که پر حرفی باعث دردسر می شود. آسودگی در کم گفتن است . شتر دیدی ندیدی !!

مردی در صحرا به دنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر باهوشی برخورد . سراغ شتر را از او گرفت ؛ پسر گفت : شتر شما یک چشمش کور بود ؟ مرد گفت بله : پسر پرسید ! آیا یک طرف بار شیرین و طرف دیگر ترش بود ؟ ،مرد گفت : بله ؛ حالا بگو شتر کجاست ؟ ،پسر گفت من شتری ندیدم .

مرد ناراحت شد و فکر کرد که شاید این پسر بلایی سر شتر آورده باشد و پسرک را نزد قاضی برد و ماجرا را برای قاضی تعریف کرد . قاضی از پسر پرسید . اگر تو شتر را ندیدی چطور مشخصات آن را درست دادی ؟ پسر گفت: در راه روی خاک اثر پای شتری دیدم که فقط سبزه های یک طرف را خورده بود ؛ فهمیدم که شاید شتر یک چشمش کور بوده . بعد دیدم در یک طرف راه مگس بیشتر است و یک طرف دیگر پشه بیشتر است . و چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی را ؛ نتیجه گرفتم که شاید یک طرف بار شتر شیرینی و طرف دیگر بار ترشی بوده است . قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت : درست است تو بی گناهی ولی زبانت باعث دردسرت شد . پس از این به بعد شتر دیدی ندیدی !!


نمونه ای از یک حکایت :

شاه عباس از وزیر خود پرسید " امسال اوضاع اقتصادی کشور چگونه است " وزیر گفت: الحمد الله به گونه ای است که تمام پینه دوزان توانسته اند به زیارت کعبه روند !

شاه عباس گفت : نادان ؛ اگر اوضاع مالی مردم خوب بود می بایست کفاشان به مکه می رفتند ؛ نه پینه دوزان ؛ چون مردم نمی توانند کفش بخرند ناچار به تعمیرش می پردازند ، برسی کن و علت آن را پیدا نما تا کار را اصلاح کنیم....


ماخذ :

دایره المعارف ویکی پدیا

سایت ضرب المثلهای دانش چی

جوک درمانی و حکایات پندآموز سعید کیوانپور چاپ ۸۸