اگر کسی خالق ما بوده، مطمئنا باهوش نبوده است

6 شهریور 1403 - خواندن 7 دقیقه - 51 بازدید


اگر کسی خالق ما بوده، مطمئنا باهوش نبوده است 


دکتر نورالدین جعفری هزارانی 

نقل از یورو نیوز 


افرادی که فرایند «تکامل» را علیرغم همه شواهد علمی رد می کنند، معتقدند که توضیح این فرآیند بدون پذیرش وجود یک «طراح اصلی و کسی که همه چیز را رهبری کرده» ممکن نیست. اما مطالعات بیولوژیکی نشان می دهد که اگر طرحی نیز در ابتدا وجود داشته، این طرح آنقدرها هم عالی نبوده است.
تکامل بیولوژیکی یک واقعیت است، حتی اگر انکارکنندگان مخالف آن باشند. این تئوری شواهد علمی پشتیبان بسیار زیادی دارد.

بطور مثال در حالی که جیمز آشر، اسقف اعظم ایرلند (که اقدام به گاه شماری وقایع کتاب مقدس کرده) با اتکا به بیان کتاب مقدس زمان آغاز آفرینش را سال ۴۰۰۴ قبل از میلاد اعلام کرده است، شواهد زمین شناسی نشان می دهد که سن زمین حدود ۴.۵ میلیارد سال است. وجود فسیل هایی از حیوانات قدیمی که تخمین زده می شود مربوط به میلیون ها سال پیش باشند نیز این یافته های زمین شناسی را تایید می کند.

البته برخی تعلیمات دینی سعی داشتند برای وجود این فسیل ها نیز یک توضیح ماورائی پیدا کنند؛ از جمله اینکه خدا فسیل ها را برای آزمایش ایمان ما آفریده است؛ یا اینکه دایناسورها به دلیل جا نگرفتن در کشتی نوح منقرض شدند وگرنه آنها نیز قبل از طوفان سهمگین عصر نوح، در کنار انسان ها زندگی می کردند.

اگرچه تاکنون هرگز فسیل انسان و دایناسور در یک لایه مشترک از زمین شناسی یافت نشده تا این استدلال را ثابت کند، اما این امر نیز نتوانسته افراد سرکش در برابر نظریه «تکامل» را متقاعد کند و همچنان در آثار مذهبی، تصاویر زیادی از انسان های بدوی که با دایناسورها همزیستی داشتند دیده می شود.
۱۰ سال پس از کشف «ذره خدا»؛ دانشمندان همچنان در پی اسرار «بوزون هیگز»
سلمان رشدی: در واقع هیچ خدایی وجود ندارد
تفاوت میان مردم کشورهای اروپایی در پذیرش باورهای مذهبی و خدا
یک «طراحی هوشمندانه»
یک مکتب فکری نیز وجود دارد که معتقد است می توان وجود خدا را در کنار فرایند «تکامل» توضیح داد زیرا همین تکامل نیز باید بر اساس «طرحی از قبل تثبیت شده» و یک «طراحی هوشمندانه» انجام شود. در واقع آنها سعی دارند ایده وجود خدا را به نوعی وارد این نظریه کنند و در کنار شواهد تکامل بیولوژیکی توضیح دهند.

به این ترتیب حامیان «طراحی هوشمند» می پذیرند که موجودات زنده تکامل می یابند، اما معتقدند که این تکامل نیازمند کارگردان است و نمی تواند به طور تصادفی اتفاق بیفتد.

یکی از زیباترین بخش های نظریه تکامل داروین -والاس این است که تکامل بیولوژیکی را برحسب تغییراتی که از طریق شانس و انتخاب و بر اساس شرایط طبیعت روی می دهد، توضیح می دهد. این فرآیند، نیازی به یک موجود بالادست و کنترل کننده فرآیند یا نقشه راه ندارد.


به عبارت دیگر، تحولاتی که طی میلیاردها سال در کره زمین روی داده، باعث شده که نوع «انسان» بوجود بیاید، و اگر شرایطی دیگر حاکم بود، احتمال داشت که انسان نیز وجود نداشته باشد.

پیچیدگی کاهش ناپذیر
یکی از استدلال های حامیان «طراحی هوشمند» برای توضیح دیدگاهشان، تاکید بر مبحث «پیچیدگی کاهش ناپذیر» است.

آنها به ساختارهای بیولوژیکی بسیار پیچیده ای مانند چشم انسان اشاره می کنند و می گویند که چنین ساختاری نیازمند حضور عناصر زیادی است و نمی تواند بر اثر تصادف و انباشت تغییرات کوچک شکل گرفته باشد.

اما این استدلال نیز به راحتی قابل رد است زیرا آنچه در تکامل اتفاق می افتد، این است که برخی از عناصر عملکردهای جدیدی پیدا می کنند. مثلا در خانواده بزرگ پروتئین ها، بسیاری نیز عملکردهای متعدد و نامرتبط دارند. در مثال چشم نیز، امروزه حیواناتی وجود دارند که هنوز ساختار چشمی دارند که بیشتر شبیه به ساختار چشمی اجداد ماست.


بهترین استدلال علیه «طراحی هوشمند» تمام شواهدی است که نشان می دهد حتی اگر یک طراح بزرگ وجود داشته باشد نیز به نظر می رسد که «آنقدرها هم باهوش نبوده است».

مطالعات بیولوژیکی بوضوح نشان داده که یا همه چیز بطور تصادفی اتفاق افتاده یا اینکه شخصی که همه اینها را اداره می کند، کارش را به درستی انجام نداده است.

تکامل بیولوژیکی مانند تلاش برای بازسازی خانه ای است که از قبل ساخته شده است. شما نمی توانید خانه ساخته شده را خراب کنید و از نو بسازید؛ اما می توانید برخی جاهای آن را دستکاری کنید، یک در را بزرگ کنید یا یک اتاق دیگر اضافه کنید.

این اصلاحات تدریجی درنهایت با یکدیگر همپوشانی خواهند داشت؛ مانند کلیساهایی که طی چندین قرن ساخته شدند و در آن سبک های مختلف معماری در کنار هم وجود دارند.
در جهان همچنین در بدن موجودات نیز چیزهایی وجود دارند که در یک دوره زمانی مفید بودند اما باید به تدریج خود را با تغییرات تطبیق می دادند؛ در غیر این صورت یا به زحمتی برای بدن تبدیل می شوند، یا به تدریج از بین می روند و در برخی موارد نیز باعث انقراض یک گونه می شوند.

بطور مثال، بیماری هایی مانند کمردرد، فتق دیسک و هموروئید به این دلیل وجود دارد که ما برای میلیون ها سال چهارپا بودیم و بسیاری از بخشهای بدن هنوز هم خود را با راه رفتن انسان روی دو پا تطبیق نداده اند.

مثال دیگر اینکه، کودکان زیادی در اثر خفگی جان خود را از دست می دهند، زیرا مجرای گوارش آنها با مجرای تنفسی شان فضای مشترک دارد آنهم در حالی که جدا کردن این دو فضا آسان بوده است.

قرار گرفتن خروجی معقد در کنار دستگاه تناسلی نیز گاه باعث ایجاد عفونت های جدی در بدن می شود.
و فقط در آناتومی نیست که می توان چنین ایراداتی در طراحی بدن یافت؛ در بدن انسان گاه اختلالات بیوشیمیایی زیادی وجود دارد که اکنون به لطف مهندسی ژنتیک می توان آنها را برطرف کرد.

به این ترتیب اگر قرار است به یک «سازنده برتر» اعتقاد داشته باشیم، دست کم این را قبول کنیم که چنین سازنده ای باید «صلاحیت» چنین کاری را نیز داشته باشند.

کدهای ژنتیکی
بهترین شواهد برای «تکامل» را می توان در ساختار «دی ان ای» یافت. همه موجودات زنده دارای یک کد ژنتیکی یکسان هستند و همین موضوع نیز امکان موفقیت در علم مهندسی ژنتیک را فراهم کرده است؛ زیرا ژن یک ارگانیسم می تواند در ارگانیسم دیگر کار کند و به لطف این واقعیت، ما می توانیم انسولین انسانی را در باکتری ها تولید کنیم.

حال سوال این است که اگر یک موجود برتر، موجودات زنده را از «هیچ» خلق کرده، آیا منطقی تر نبود که به هر کدام از این موجودات یک کد ژنتیکی متفاوت می داد؟ زیرا همانطور که کتاب مقدس می گوید، این کار می توانست مانع از انتقال ژن بین گونه ها شود و نشان می داد که همه موجودات بطور مستقل خلق شدند.

و چرا اشرف مخلوقات کد ژنتیکی مشترک با پست ترین حشرات را دارد؟...