تجربیات شش دهه برنامه ریزی در ایران و جهان از یکسو و تحولات اقتصادی اجتماعی، علمی و اکولوژیکی در جهان و ایران از سوی دیگر ایجاب می کند که با رویکرد عقلانیت انتقادی و نگرش توسعه پایدار با اسیب شناسی مدیریت
توسعه روستایی در ایرن حرکت و راهبرد خود را با توجه به میثاقهای ملی از جمله قانون اساسی روش نماییم این حرکت که پیدا کردن و روشن کردن دامنه و قلمرو و اندازه پیشرفتگی میزان شهروندسازی و حق توسعه یافتگی حق زندگی شرافتمندانه حق رفاه و بهزیستی و حق عدالت اجتماعی و پیشرفت اقتصادی و حق محیط زیست سالم و پاک و حق شهروندی و یا حقوق همبستگی و قابلیت انطباق در بستر زمان ومکان است مدیریتی را در سطوح سرزمینی اقتضا می کندکه عملکردآن بیشینه سازی رضایتمندی و پایداری است چنین حرکتی در سطح ملی و کلان به لحاظ داشتن منافع جمعی و حقوق جمعی و سرزمینی از وظایف حاکمیتی دولتها به شمار می اید. چنین مدیریتی را در حوزه
توسعه روستایی مدیریت
بازافرینی توسعه ای می نامند درواقع چنین مدیریتی در سطح دولتها تغییر اساسی درنظامهای اقتصادی اجتمایع و کالبدی و نهادی در سطح فعالیتی و فضایی را از جمله فضای روستایی را ضروری مینماید تا کارامدی کارایی قدرت تطابق و ظرفیت نوسازی و بازسازی و نواوری و کارافریتی توام با عدالت و پایداری را افزایش دهد.