آلمان در روابط بین الملل، اهداف، ابزارها، چشم اندازها

نوع محتوی: طرح پژوهشی
Language: Persian
Document ID: R-1104117
Publish: 27 June 2020
View: 208
Pages: 146
Publish Year: 1396

نسخه کامل Research منتشر نشده است و در دسترس نیست.

  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Research:

Abstract:

بنیاد فردریش ابرت فوریه سال 2008 مقاله ای با عنوان «قطب نمای 2020؛ آلمان در روابط بین الملل؛ اهداف ابزارها، چشم اندازها» (Compass 2020;Germany in international relations; Aims, instruments, prospects) به قلم یوخن اشتاین هیلبر منتشر کرد. هدف این بنیاد از انتشار این مقاله، برانگیختن بحث و گفت وگو پیرامون استراتژی های سیاست خارجی و بسط و گسترش سناریوهایی است که ممکن است به ترسیم خطوط کلی و محتمل سیاست خارجی آلمان و عوامل تعیین کننده آن در 15 سال آینده یاری رساند، بوده است. در این مقاله به مطالعه عوامل موثر بر طرح ریزی سیاستگذاری، ارزش هایی که سیاست خارجی بر آن ها استوار است و هم بر منافع مادی که به طرز انتزاعی طرح ریزی شده فشار وارد می کنند، پرداخته است و به سه سناریو محتمل در 2020 اشاره می کند. بازخوانی این مقاله با توجه به اینکه هم اکنون یک سال تا زمان پیش بینی این مقاله باقیمانده مانده، می تواند جالب توجه باشد. هم جاه طلبی ها و هم چالش های سیاست خارجی آلمان افزایش یافته است. با روند فزاینده درهم تنیده شدن مسایل سیاست داخلی و خارجی و مطرح شدن مساله گستره و توانایی سیاست در حل معضلات، اگر افزایش مساله آفرین همگرایی اروپایی، تعهدات مناقشه­ برانگیز و تا حدودی خطرناک خارجی و محدودیت های مالی رو به افزایش را کنار بگذاریم، سیاست­ خارجی این روزها به­ گونه ای اجتناب ناپذیر و فزاینده مجبور به توجیه اقدامات خود برای افکار عمومی است. سیاست خارجی مدرن و عملی تا حدی متناقض باقی می­ مانند. بنابراین، به جای نظریه پردازی واهی، آنچه به­ نظر لازم می رسد، شفافیت بیشتر در حوزه های مختلف سیاست خارجی و هدایت تصمیم گیری های سیاسی از طریق تعیین مسیر استراتژی ها و گزینه ها است. کشمکش­ پیرامون اهداف عملی، نیاز به اتخاذ تصمیمات مقطعی، منابع محدود و همگرایی در درون نهادهای بین المللی از جمله عوامل مهمی هستند که هم بر طرح ریزی سیاست گذاری و بر ارزش هایی که سیاست خارجی بر آن ها استوار است تاثیر می گذارند، و هم بر منافع مادی که به­ طرز انتزاعی طرح ریزی شده، فشار وارد می کنند. درحالی­که تصمیمات سیاست خارجی تاحد زیادی بر افکار عمومی تقدم دارند، در آینده خواست و اراده عمومی به ­عنوان یکی از شرکای تصمیم گیری سیاست خارجی نگریسته خواهد شد و تحلیل های سیاسی، مناظرات سیاسی و کنش­ های سیاسی بیش از پیش با هم همپوشانی خواهند داشت. هدف پروژه «قطب نمای 2020» بنیاد فردریش ابرت، برانگیختن بحث و گفتگو پیرامون استراتژی های سیاست خارجی و بسط و گسترش سناریوهایی است که ممکن است به ترسیم خطوط کلی و محتمل سیاست خارجی آلمان و عوامل تعیین کننده آن در 15 سال آینده یاری رساند. خطوطی که سیاست خارجی محافظه کار، لیبرال و سوسیال دموکرات را جدا می کند، اساسا به واسطه مسایل مربوط به عدالت اجتماعی و مشارکت جهانی، نقش دولت و تلاش ها برای قرار دادن روابط بین الملل بر ستون های استوار حقوقی (قضایی کردن) تعریف می­ شوند. فهرست چالش­ هایی که بیش از این نمی­ توان بدون ارجاع به زمینه­ های جهانی بدان پرداخت، در حال افزایش است. از دیدگاه ما، هشت موضوع وجود دارند که گفتمان سیاست بین­ الملل در میان مدت را تعریف می­ کنند. این موضوعات عبارتند از: اقتصاد جهانی، تحولات جمعیتی و مهاجرتی، پیشرفت­ های فناوری، بازکشف محیط زیست و سیاست اقلیمی، مدیریت و حفاظت منابع، توسعه انسانی، مناقشه و امنیت و مواردی که با حکومت و دولت گره خورده است. هیچ کدام از این موضوعات را نمی­ توان به­ طور منفرد و مجزا در نظر گرفت، مدیریت موثر و مناسب این چالش­ ها مستلزم شناخت روابط متقابل و چندوجهی آن ها است. نابرابری­ های اجتماعی نه­ تنها بین کشورها و مناطق که همچنین در درون خود جوامع، رشد و گسترش یافته، درنتیجه، شاهد شکل­ گیری طبقه­ ای فقیر از کشورها هستیم. توماس فریدمن در کتاب «جهان مسطح است» این مفهوم را به شهرهای شانگهای، ژوهانسبورگ، سایوپایولو و بنگلور تسری می­ دهد و مارک دیویس هم تعبیر «سیاره حلبی آبادها» را در این مورد به کار می ­برد و بیان می­ کند که آنها به­ طور روزافزونی به رشد خود ادامه می­ دهند. روابط تجاری از طریق توافقنامه های متعدد دوجانبه یا منطقه­ ای که با هم همپوشانی دارند، کنترل و مدیریت می­ شوند که بسیاری اوقات استانداردهای زیست محیطی و اجتماعی را قربانی می­ کنند. مطلوب­ترین حالت، تلاش در راستای رسیدن به یک رژیم جدید جهانی فرض می­ شود، اگرچه به احتمال قوی این امر در نتیجه­ ازهم­ پاشیدگی بیشتر مناطقی که جامانده­ اند و حتی ادغام بهتر ملل صنعتی­ و کشورهای درحال ظهور بزرگ، که درحال حاضر به­ طرز نزدیکی به­ هم پیوسته­ اند، به وقوع می پیوندد. نه­ تنها اختلافات اجتماعی-اقتصادی عمده، بلکه درگیری­ های مسلحانه، فجایع زیست محیطی و کمبود منابع در خدمت تشدید مهاجرت هم در کشورهای جنوب و هم بین مناطق فقیر و غنی جهان قرار دارد. مساله انرژی عمیقا با اقتصاد جهانی در پیوند است. توسعه­ اقتصادی بدون تامین انرژی امن، بدون اصطکاک و اختلاف و در نهایت مقرون به صرفه غیرقابل تصور است. دسترسی به انرژی یکی از عوامل بنیادی عدالت جهانی است. هرچند، سیاست انرژی تاحد زیادی پس از دو شوک نفتی دهه 1970، از دستورکار سیاسی خارج شده است، رشد تقاضا برای انرژی در کشورهای درحال ظهور و تلاش­های سیاسی برای ابزاری ساختن منابع انرژی، اکنون موجب درگرفتن بحث­ و مناظراتی در امنیت انرژی شده­ اند. وضعیت اقلیمی و محیط زیست، به­ نوبه خود باید به ­عنوان مسایل بلندمدت و پیچیده درنظر گرفته شوند که دامنه آن نه تنها به بخش انرژی بلکه عمیقا به سایر حوزه­ ها -شامل سیاست امنیتی و تکنولوژی، همچنین سیاست فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی- کشیده شده است. شمار زیادی از بازیگران دولتی، غیردولتی و خصوصی در آینده درگیر سیاست اقلیمی و محیط زیستی می­شوند که میدان آزمایشی برای بسط و توسعه اشکال کارآمد و عادلانه حکمرانی جهانی محسوب می­شود. در سال­ های پیش رو، مبرم تری