این پژوهش با هدف شناخت اندیشه سیاسی شهید مطهری و روش مواجه فکری ایشان با جامعه ایرانی ـ اسلامی هم عصر خود در عصر غیبت امام معصومه می باشد که با روش توصیفی و تحلیلی درصدد تبیین و تحلیل اندیشه سیاسی و اجتماعی شهید مطهری براساس چارچوب نظری توماس اسپریگنز می باشد. براساس مدل فکری اسپریگنز استاد مطهری بحران اصلی را در دوران غیبت امام عصر
تحجر و جمود می دانست حضور وی در ادبیات دوران خویش هنگامی اتفاق افتاد که هجمه هایی آمیخته با سخنان دین گریزانه و معنویت ستیزانه با رویکردهای مارکسییتی و لیبرالیستی به سمت دین
اسلام شکل گرفت، و از شریعت چهره ای منفی ترسیم کرده بودند دنیای پیرامون وی سرشار ازمکانی بود که هریک به گونه ای و از منظری خود را سزاوار مدیریت فکری و ایجاد الگوهای عملی برای اجتماع می دیدند. در چنین برهه ای، شهید مطهری هویت مستقلی را برای دین در نظر می گرفت که طبق آن به مثابه یک مکتب وارد عمل می شود و یک ایدئولوژی تکامل بخش و تعالی آفرین را که مقابله و برخورد با جهالتف
تحجر و جمود را به عنوان وظیفه ای که از رهبری نهضت وانقلاب اسلامی انتظار می رود عرضه می کند