ایران باستان، در عهد ساسانی و پيش از ورود اسلام جایگاه بسياری از ادیان و آئين ها بود، علاوه بر زرتشتی، مسيحی ویهودی که ادیان آسمانی بودند مذاهب نوپای دیگری، چون مانوی و مزدک پا به عرصه وجود نهادند و هرکدام تلاش کردندبا توجه به ویژگی اجتماعی آن روزگار، تعاليمی را نشر دهند تا بتوانند از حمایت پيروان بيشتری بهره مند گردند. با ورود اسلامبه
ایران و مواجه شدن با این
دین مستحکم، دیگر ادیان، اگرچه برای حفظ خود راه های فراوانی به کار گرفتند، نتوانستندپيروان خود را حفظ و در برابر تعاليم مبرهن
دین اسلام پایداری کنند و سرانجام این اسلام بود که با تکيه بر تعاليم و کلياتالهی مقتدر خود بر تمامی رقبای دینی و مذهبی خود برتری یافت. واکاوی این ادیان نه تنها ازاین جهت حائز اهميت است کهاین آئين ها در روزگار ساسانی بر امور سياسی، فرهنگی و اجتماعی تأثيرگذار بودند بلکه بعد از عصر ساسانی در مقابل دینبزرگ اسلام قرار گرفتند که بيشتر مردم
ایران پذیرای آن بودند، لذا ضروری می نماید این ادیان مورد تدقيق واقع شوند، براینيل به این مقصود، مقاله حاضر به دنبال این پرسش است: «نقش و جایگاه این ادیان در عهد ساسانی و
ایران قبل از اسلام چگونه بوده است؟» هدف مقاله آن است که به شيوه توصيفی تحليلی، ادیان موجود در عهد ساسانی را مورد بررسی قراردهد تا از این طریق ميزان نقش و جایگاه این آئين ها در تحولات سياسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری دوره ساسانی مشخصگردد. نتيجه مطالعه نشان می دهد، ادیان در عهد ساسانی تأثير عظيم بر تحولات آن دوره داشتند و دینی بودن حکومتخصلتی بود که تا انحطاط
ساسانيان ادامه پيدا کرد و همچنين این آشفتگی دینی زمينه ساز نفوذ اسلام در
ایران گردید.